پست‌ها

نمایش پست‌ها از ژوئن, ۲۰۱۰
- هنوز برنامه ي زيباسازي سطح شهر تهران رو جدي مي گيرم در نتيجه يكي دو هفته پيش با بللي رفتيم آرايشگاه و الان ما مثل شب عيديم و سطح شهر تهران زيبا شده:) نگار كه اون موقع سفر بود نشد باهاش هماهنگ كنم اما مطمئنم خودش پيگيره :) در ضمن به امر مهم مانيكور پديكور هم پرداختم كه چيزي از قلم نيفتاده باشه، ‌در ادامه زيباسازي فصلي هم رفتم استخر اما به طرز مسخره اي آفتاب سوخته شدم و دو سه روز كرم آلفا بود كه مي زدم، ‌تمام زندگيم هنوز بوي آلفا ميده،‌ اما خدا رو شكر به خير گذشت. :) شما آقايون هم بياييد مثل شب عيد باشيد ديگه، ‌موهاتونو كوتاه كنيد، ‌رنگ كنيد!!!! و استخر بريد :) مهم اينه كه همه اول فصل زيبا باشند. - خب خدا رو شكر يه چند تا اتفاق خوب داشتيم، يه عروسي رفتيم و دخي خاله ي عزيزم هم نامزديش بود، نكته ي جالب قضيه اين بود كه بعد از مدت ها رفتم عروسي در فاميل پدري،‌ خيلي هم سعي داشتم برم با همه معاشرت كنم و براي خانواده غرورآفرين باشم به قول بللي. ‌ فكر كن دارند آدم ها رو به من معرفي مي كنن ميگن اينم دختر "ن" هستش،‌ من مي گم "ن" كيه؟؟؟ همه مي گن اي بابا "ن" ديگه &
- از چند سال پيش با برادره و دخي خاله ها شروع كرديم متفاوت سلام و خداحافظي كردن با هم،‌ اولش فقط براي خنده و شوخي و مسخره بازي بود اما الان كه فكر ميكنم مي بينم ديگه باهاشون نتونستم درست حسابي سلام عليك كنم،‌ يكي ديگه از اهداف اين پروژه ي مهم تنوع هم بوده به هر حال (جلوگيري از تكرار كليشه ها و اين حرف ها...)،‌ حالا اين داستان شده عادتم ديگه با دوست هاي صميمي هم يه جور خاص صحبت رو شروع مي كنم، اصلاً يه سيستم اتوماتيكي شده خودش كه هر چند وقت يه بار با يك عبارت خاص حرف هام شروع ميشه بعد عبارت كهنه ميشه و يكي جديد مياد،‌ اما! يه سري كلمات هستند فقط بين منو يه سري از دوست هام استفاده مي شن يا مي شدند و ديگه عمومي نبودند حالا وقتي يكي همينطوري و بي خبر اون كلمه رو بهم ميگه نمي تونم همونطوري جواب بدم،‌ تمام خاطراتم با طرف مياد تو ذهنم انگار كلمه هه مال اون آدمه شده....قفل مي شم خيلي معمولي جواب ميدم ميرم پي كارم. - كانون يوگا ماهي يك بار توي سايتش خبرنامه منتشر مي كنه، يكي از بخش هايي كه من خيلي دوست دارم معرفي يكي از حركات يوگاست، خيلي ريز نحوه ي انجام حركت و مي گه. ‌اين ماه "شالاب آس
- بالاخره فيلم Angels & Demons و ديدم،‌ جالب بود. كلاً با نويسندش حال مي كنم و معتقدم فيلم علاوه بر به تصوير كشيدن داستان قصد تبليغ عمده براي جذب توريست به رم و واتيكان داشت آدم مي خواست همون لحظه بلند شه بره واتيكان و از دست اون بدجنس ها خلاص كنه كه نمي فهمن چه جوري از اون همه زيبايي بهره ببرن.‌ باشه آقا جون شما مهلت بده من كار مي كنم پول هامو جمع مي كنم ميام خدمتتون مملكتتون و مي بينم اينقدر فشار رواني به آدم بي پول وارد نكنيد لطفاً. - يه هفتست قرار اين پست و بنويسم اما مونده رو دستم و تو درفت خاك خورده،‌هفته ي شلوغي بود،‌برنامه هاي پشت سر هم؛ بدو بدو،‌كنسل شدن ها از طرف مردم در نتيجه تموم نشدن كارها،‌جمع شدن تموم نشده ها رو هم،‌ خلاصه حس بدي دارم اين روزا در عين حال كه خدا رو شكر خوب مي گذره،‌دروني آرامشم گرفته شده، زمان از دستم در رفته،‌توكنترلم نيست،‌ چند ماهه گذشته خيلي درگير خودم و زمان بودم كه باهاش بجنگم يا كنار بيام يا چي!؟؟؟؟ يه جورايي به كام من بود اوضاع،‌اما دوباره افتادم تو اين فاز كه با زمان چه كنم،‌ چه بجنگم چه نه بازنده منم چون اون براي خودش ميره همينطوري،‌اما با
- پارسال اين موقع ....در ظاهر روز خوبي بود. - اگر از اتوبان حقاني در شب با سرعت بالا عبور مي كنيد و در لاين سرعت هم هستيد حتماً‌ مراقب چاله هاش باشيد كه مثل من توش نيافتيد و قالپاق ماشينتون در نياد و احتمالاً كمك فنرش داغون نشه. يعني واقعاً‌هيچ راهي نداره من پول خرابي احتمالي كمك فنر و از پيمانكاري كه داشته اونجا رو درست مي كرده بگيرم؟؟؟ - چرا هيچ كس نمي نويسه؟ كجاييد شماها؟
- قرار بود اين سفر، ‌سفر خوبي باشه، ‌نه فقط يه سفر معمولي. ‌قرار بود اين سفر برام مبداء تاريخ بشه. مبداء تاريخ شد؛ الان همه چيز به دو بخش قبل و بعد از سفر تقسيم ميشه :) اصلاً سفر منو زنده مي كنه پامو از تهران مي ذارم بيرون معجزهه اتفاق مي افته، ‌مسلماً آدم قبلي نيستم به نظر خودم بهترم نظر بقيه رو نمي دونم D: - دوست دارم آدم تو سفر زندگي كنه. ‌سعي كرديم زندگي كنيم، ‌‌با مردم قاطي بشيم،‌همه جور جاي شهر و امتحان كنيم نه اينكه كه فقط محدود بشيم به يه جاي تر و تميز.‌ سفر عالي بود، ‌وحشتناك خنديديم/ خورديم/ راه رفتيم/ خريد كرديم و پت و مت بازي درآروديم، هر اتفاقي كه فكر كني تو يه هفته براي آدم ممكنه بيفته براي ما افتاد، ‌دوستم موبايلشو مك دونالد جا گذاشت كه پيدا شد خدا رو شكر،‌ من موبايلمو تو هتل جا گذاشتم كه مجبور شديم بگيم برامون نگه دارند تا بعداً‌ كه از اون يكي شهر برگشتيم و قبل از رفتن به فرودگاه ازشون بگيريم! ببين من چه قدر احساس راحتي كردم تو مسافرت كه عادت هميشگي موبايل جا گذاشتنم و فراموش نكردم. - سفر يه زندگي ديگست براي من،‌ رنگ ها، آدم ها،‌ تصوير ها برام برجسته تر ميشن.‌ آدم ها م
- از روز اول معلوم بود كه اين سفر اصلاً يه سفر معمولي نيست،‌ حتي بليط گرفتنش هم نرمال نبود، ‌شانس آورديم كارمند هاي آ‍ژانس مسافرتيمون خيلي با صبر و حوصله بودند چون 800 بار ازشون قيمت گرفتيم و 800 بار هم برنامه ي پرواز و تور رو جا به جا كرديم، آخر سر هم كه رزرو كرديم دو روز بعدش گفتيم شرمنده ما بايد يه روز زودتر برگرديم چون بايد "همايش" سر كار رو شركت كنيم لطفاً تاريخ و تغيير بديد كه بيچاره ها مجبور شدند اصلاً‌ با يه اير لاين ديگه برامون بليط بگيرن :). قبل از سفر كلي سرم شلوغ بود يه ليست بالا بلند براي خودم نوشته بودم مثلاً به عنوان to -do list كه حتماً‌ تا قبل از سفر انجام بدم،‌ تا شب قبل از سفر 70/80 درصدشو انجام دادم و كلي هم به خودم افتخار مي كردم كه يه تنه به كارهام رسيدم و آماده ي سفر هستم و هر چي كه تو سفر احتياج دارم آماده ست و فكر همه چيز و كردم، ‌اين خوشحالي تا ساعت ده شب بيشتر نبود چون وقتي اومدم خير سرم pack كنم ديدم پاسپورتم نيست! دو ساعت خونه رو زيرو رو كرديم همه چيزو ريختيم وسط هر جايي كه ممكن بود و گشتيم،‌ من كه ديگه از شدت ناراحتي زده بودم به بيخيالي و جا
- بعضي از دوست و آشناها من رو چند هفته يه بار مي بينن، ‌بعضي ها چند ماه يه بار اما همه مشتركاً‌ محبت مي كنن و compliment ميدن،‌قيافه ي منم بعد از شنيدن بعضي از اين جمله ها ديدنيه، بعضي ها مي گن : واااااااي چه لاغر شدي!!! ورزش مي كني؟؟ ر‍‍‍‍ژيم؟؟؟ چي كار كردي كلك؟؟؟؟ (من اصلاً رژيم بلد نيستم به مولا). بعضي ديگه: لاغر شدي ها! فكر كنم قد كشيدي!!!!! (واقعاً قدم بلند شده؟؟؟) اصلاً‌بزرگ شدي كلاً :)....بعضي ديگه: نه ماشالا آب زير پوستت رفته حسابيا،‌نگران نباش خوب شدي تازه ولي ماشالا چاق شدي! (بله راست ميگيد چند كيلو چاق شدم به روم نياريد لطفاً)...بعضي ديگه: وااااي قيافشووووو! چقدر baby face شدي تو....خلاصه تو اين شلوغ بازي هاي دوست و آشناهاي عزيزم فقط يه compliment كه خيلي بهم چسبيده،‌اونم از طرف نگهبان پاركينگ شهرداريه كه هر دفعه من اونجا پارك مي كنم ميگه ماشالا مثل راننده كاميون ها رانندگي مي كنياااااا! :) اون موقع است كه من واقعاً نيشم تا بناگوش باز ميشه D: - يه مسافرت كوتاه رفتم و برگشتم، ‌از چند روز قبلش تا الان سرم شلوغ بوده، ‌ايشالا امشب برم يه كم بخوابم و استراحت كنم بعد بيام از خوب