پست‌ها

نمایش پست‌ها از مارس, ۲۰۱۴
تصویر
سال نو مبارک! ایشالا سال شادی باشه، میزان تاسفمون کم باشه، از خودمون راضی باشیم، به خواسته هامون برسیم یا نزدیک شیم، قوی باشیم و تصمیم های خوب برای خودمون بگیریم. امسال اولین سالی هست که قبل از 13 باید برم سر کار، یه کم سخته اما خب برم ببینم حال و هواش چه جوریه! شایدم بد نبود مخصوصاً که یه گزارش دارم که رییس بیچاره هم میاد که با هم روش کار کنیم، امیدوارم خوب پیش بره. امروز که باید می شستم کار می کردم همش تو حس سفر کردن بودم امیدوارم امسال یه پولی بیاد دستم یه سفر درست حسابی بشه رفت اگرم نرفتم ایشالا شما جاهای خوب برید و بیایید تعریف کنید....ببینیم چی میشه....هی روزگار.... پ.ن. عکس مال هفت سین پارساله اما از اونجایی که مواد اصلی خیلی فرقی نداره و عکس های امسال هنوز تو دوربینه از این عکس استفاده کردم :) بازم سال نو مبارک
آخرین شب ساله. حس عجیبی داره، یه کم نوستالژی، یه کم امید، یه کم ترس، یه کم شادی یا حتی دلشوره امسال ساعت و تاریخ بدنم یه کم قاطیه، هنوز باورم نشده فردا عیده، هی دارم تکرار می کنم که باورش بشه....شاید به این دلیل که زیاد خونه تکونی نکردم یا به خاطر کارهای ناتموم و پرونده های باز امسال هنوز به بدنم و ذهنم اجازه ندادم همه چیزو تموم شده بدونن و برن تو فاز استراحت....انی وی.....شاید فردا بعد از انجام چند تا کار همه چیز درست بشه، امشب که تلاشمو کردم که برم تو حال و هوای آخر سال تا ببینیم فردا چی میشه....البته که مرور نامه ی مادر و مسج های قدیمی بی تاثیر نبوده.....آه راستی رفتیم گل فروشی، بوی گل ها هم کمک کرد که من یه کم از حال و هوای گزارش کاری آماده نشده بیام بیرون....فردا همه چیز درست میشه، وقتی ذهنم آروم بشه همه چیز درست می شه....
جشنواره ی موسیقی امسال رو هم شرکت کردم، طبق سنت هر ساله می خواستم کارهای کلاسیک و با کتی ببینم اما اینقدر سرم شلوغ شد که نشد درست حسابی تحقیق کنیم در نتیجه حسی رسیتال یه روس رو رزرو کردیم اما از اونجا که همزمان شد با رفتن انسی و از اونجایی که برنامه های من و کتی طلسم شده جدیداً، نشد که بریم. به جاش رفتم دیدن اجرای گروه سرشک که تو بخش مسابقه ی گروه نوازی اول شدن! گروه 9 نفر بودن اگه اشتباه نکنم، سازهای اصیل ایرانی داشتن جز اصولشون بود، قیچک و سنتور و رباب داشتن. هارمونی گروه خوب بود بعضی از ملودی ها هم شیرین :) خیلی وقته گروه نوازی دوست ندارم اما خب هر از گاهی بد نیست شنیدنش. اصالتاً مشهدی هستن و دوستای مشهدیم قول دادن دو تار اعضای گروه رو بشه که یه روزی بشنوم! این دو تار خراسان شنیدن شده آرزوی من! کی محقق میشه نمی دونم! به همت یه دوست عزیز بلیط اجرای "انور براهم" گیرم اومد. یک بلیط فقط. تا حالا تنها کنسرت نرفته بودم تجربه ی جالبی بود. اجرا هم همینطور. هیچ معجزه ای در کار این اجرا نبود به جز معجزه ی سادگی. خوشی در لحظه. سبکی. 4 تا آدم از فرهنگ های مختلف تو این کوارتت بودن