پست‌ها

نمایش پست‌ها از اکتبر, ۲۰۱۷
یه وقتایی که آدم زیاد کار داره یا باید کارهای سخت و مهمشو تموم کنه، تمرکز کردن و نشستن سر اون کار اراده ی عجیبی می خواد که من ندارم برای همین ذهنم برای همه چیز فعال و خلاق می شه به جز حل مسئله ی پیش رو، این روزها که درگیر پیدا کردن نقطه ی تعادل پیشرفت کار و زندگی و جلو بردن هشتصد تا task کاری و سه چهار تا برنامه ی تفریحی بعد از کار هستم دریغ از یه ذره تمرکز، عوضش ذهنم درگیره مسائل زیره: 1. هوا خیلی آلوده ست ای کاش که بارون بیاد 2. چرا مردم راننده های اسنپ و پررو کردن و ما باید پیاده بریم به اونا برسیم تا اینکه اونا دور بزنن بیان پیش ما؟ 3.  آیا طراح سینما آزادی از اول به فکر فضاهای تبلیغاتی و خوراکی سینما بوده یا نه؟ چرا این سینما اینقدر شلوغو سرگیجه آوره؟ 4. پارسال این موقع بارون داشتیم؟ 5. لحن حرف زدن ما زن هایی که کارمونو شخصیت اجتماعیمون مهمه برامون چه گاهی یک جور و حال به هم زنه 6. چطوری می شه زبان ارمنی و چینی رو به سرعت یاد گرفت؟ 7. ماشین بخریم یا گربه بیاریم تو پارکینگ؟ 8. ای کاش کردیت کارد داشتم می شد تمام مدت درس آنلاین بردارم 9. یعنی season بعدی house of
حساس شدم این روزا....نه اینجوری بگم بهتره، برگشتم به دوران حساسیت هام، با این که تو گذشته زندگی کردنو دوست ندارم اما یه سری عادت ها، کارهای نا تموم گذشته و خط فکری گذشته رو آوردن بالا رو دوست دارم. یه دوره حساس بودم به حرف زدن ها، به عادت های اطرافیانم، به اینکه کی چطوریه، مثبت هاش چیه، منفی هاش چیه....نمی دونم خوبه یا بده اما برای من خوب بوده....باعث میشه خودمو دوباره بسنجم، یه عادت های بدی رو ترک کنم، یه کارایی رو یا ادامه بدم یا تموم کنم، شاید اثر پاییز بوده و اول مهر که به من قدرت حرکت میده. حساس شدم به کلمه ها، به اینکه زن ها چقدر هنوز تو ایران جایی که باید باشند نیستن و چقدر تو محیط کار و خونه مردهایی که عاشقشون هستیم (دوست، همسر، برادر، پدر و ...) بدون اینکه حواسشون باشه قالب روشنفکریشون سر مسئله ی زنان شکسته و ترک-داره. اینکه چه جامعه ی سطح بالای اطرافت غافل از تبعیض های خورده-ریزه و چه ناراحت کننده ست که در عین دردآور بودن، مشکلات به چشم نمیان. خیلی با نمک حس و حالم مصادف شد با این داستان Metoo# و اینکه فکر کنم حالا حالا ها جا داره و شاید کلمه ی درست این باشه که هموز باید مب