پست‌ها

نمایش پست‌ها از ژوئیه, ۲۰۰۷

تلگرافی

باورم نمی شه هفته ی پیش تموم شده و این هفته هم به همون شلوغیه.این قدر خستم و فکرم مشغوله که می خوام سریع و تلگرافی پست و جمع و جور کنم.23/24/25 ام تیر دوباره همایش داشتیم این دفعه یه خانمی از آکسفورد اومده بود.از 2 تا همایش قبلی خیلی خیلی بهتر بود فقط احتیاج به یه زمان خالی دارم که بتونم راجع بهش فکر کنم و نتییجه گیری کنم.یکی از دلایلی که این روزا دارم گیج می زنم اینه که نمی رسم بنویسم و ذهنم نظم نداره.همایش خیلی فشرده بود و تقریبن جنازه شدیم سه شنبه رفتم یه کلاس جدید هیجان انگیز.دوسش دارم.بهتون نمی گم چیه.می تونید حدس بزنید.راهنمایی هم اینه که کلاس هنریه چهارشنبه هم که دوباره مرگ بود.پنجشنبه جمعه هم با وجود مهمونهای دوست داشتنی از خستگی گیج می زدم.و این ماراتن این هفته هم ادامه داره.امیدوارم کلاسها به خوبی تموم شه.خدا جونم کمک در اوج این شلوغ بازی ها هنوز تولد بازی ادامه داره و من سعی می کنم به زندگی ادامه بدم فقط 2 تا مشکل دارم اول این که مامان می گه شناسنامم سر جاش نیست و من چون الان حواس و اعصاب ندارم می ترسم دنبالش بگردم.فکر می کنم شاید پیدا نشه.تا حالا شده از ترس شکست یه کار و

من متولد شدم

من متولد شدم خیلی دوست دارم این جوری روز تولدم و اعلام کنم با همین جمله ی ساده.از جمله های معادل هم خوشم نمی یاد با ابن که همه یه معنی رو دارن.این جمله من و یاد اول کتاب دیوید کاپرفیلد دیکنز میندازه بیست تیر امسال هم اومد و رفت.امسال شلوغ ترین تولدم و پشت سر گذاشتم.فکر کنم برای اولین بار شش تا کلاس در روز داشتم الان تقریبن جنازم اما بسیار روز خوبی رو داشتم.شب هم یه تولد کوچیک خانوادگی حس خوبی دارم اما نمی خوام توصیفش کنم دوست دارم هنوز مزه مزش کنم شاید بعدن راجع بهش گفتم.از همه ممنونم که بازم با آرزوهای خوب پیشم بودن گاد جونم مرسی

قلمنوا با بم

قلمنوا با بم اسم نمایشگاه خوشنویسی که به همت شجریان و کمک چند نفر از اساتید برای کمک به احداث باغ موزه ی بم تا 21ام در حال برگزاریه.مکانش انجمن خوشنویسان دزاشیب و یه چیزی در حدود 80 اثر رو نمایش می ده.من اول فکر می کردم که از اول تیر شروع می شه اما یه هفته دیرتر با حضور شجریان افتتاح شده تا حالا نمایشگاه درست حسابی خوشنویسی نرفته بودم.خیلی زیاد تحت تاثیر قرار گرفتم.تعداد زیادی از کارهارو دوست داشتم اما به نظرم بعضی از کارها از تذهیبشون ضعیف تر بودند.یعنی تذهیب میچربید به خود کار.تجربه ی خوب دیگش دیدن کارهایی به سبک ری را بود که مخلوطی از خط و نقاشیه.در مجموع اگه وقت دارید بسیار توصیه می شه.همینطور اگه پول دارید خرید خوبی خواهید داشت.فکر کنم قیمت ها از 300000 شروع می شد تا 7000000.البته بهترین کارها فروش رفته بود اما هنوز می شه کار خوب بینشون پیدا کرد یکشنبه تنها رفتم دزاشیب.سه سال بود داخل انجمن نرفته بودم.تمام مدت به فکر استادم بودم.تو فضای باغش هی راه رفتم.به همه جا سر زدم.متاسفانه دراولین کلاسم بسته بود شده انباریه تابلوها.ولی آخرین کلاس همون جوری بود.دیوونه ها اون حیاط پشتی به او

کنسرت چی می گه؟؟؟

جمعه در یک اقدام انتحاری کوبیدیم رفتیم کنسرت.پسرخاله ی عزیز که گاهی می خوام سر به تنش نباشه جمعه زنگ زد که کجایی که ارکستر ملی با صدای علی رضا قربانی برنامه داره.منم سریع رفتم بلیط رو گرفتم و جمعه شب رفتیم کاخ نیاوران.جاتون خالی هوا عالی بود.یه کم بارونی بود و این برای کنسرت تو فضای باز خوب نبود ولی من بسی لذت بردم متاسفانه تو جشنواره نتونستم برنامه ی ارکستر ملی رو ببینم برای همین خیلی مشتاق بودم.به نظرم کار خوبی بود حداقل از ارکستر سمفونیک بهتر بود مخصوصن رهبری که به نظرم فخرالدینی بهتر از مشایخی از عهدش براومد.البته یه چیزی که برای من همیشه سوال بوده اینه که نقش این 2 تا گروه چیه؟ملی ایرانی می زنه سمفونیک کلاسیک؟یا اصلن نقش تعریف شده ای ندارن؟به هر حال باعث شد بعد از یه مدت طولانی گوشمو به کار بگیرم هر چند خیلی ضعیف شده بود این کنسرت شامل 12 قطعه بود که من اکثرشو دوست داشتم به جزء "ای وطن" چون به نظرم شعرش قوی نبود و در مقابل ارکستر واون ملودی خوب ضعیف بود.خوبی این برنامه این بود که از شعرهای شاعرهای مختلف و به خصوص معاصر مثل بهار و مشیری استفاده شده بود البته چند قطعه ی بی