پست‌ها

نمایش پست‌ها از دسامبر, ۲۰۱۰
یلدا جشن زیباییه، به نظرم یکی از زیباترین جشن های ایرانی هاست، هر سال از یلدا بیشتر خوشم میاد، فقط کافیه دوره هم باشی و چه چیزی بیشتر از دوره همی تو شب های پاییز و زمستون می چسبه؟؟ یلدا توش امید داره، یلدا توش خاطره داره، یلدا یعنی کنار هم بودن، کنار بزرگترها بودن....کنار همه ی این حرف ها بد نیست بدونید "ویولون زن روی بام" منم امشب چهار ساله میشه!!! یلدای همگی مبارک :).
- گاهی اوقات فکر می کنم از نظر احساسی مثل دختر بچه های 17 ساله می مونم شایدم 14 ساله، هیجان زده میشم یا سریع سرخ می شم و معلوم میشه چقدر خجالتی هستم، هی روزگار! - طبق سنت حسنه، آذر ماه امسال هم محک جشن جوانان داوطلب رو برگزار کرد، سالی یه بار مهمان محک هستیم و ازمون پذیرایی میشه، دوستان قدیمی رو می بینیم و کلی خوش می گذره، خواهش می کنم شایعه پراکنی نکنید که واااای ما پول می دیم برای بچه ها به شما شام میدن، اصلاً نگران نباشید از همه ورودیه گرفتند به میزان کافی :) من هر بار سعی می کنم یه مهمون با خودم ببرم که با محک آشنا بشه و به اندازه ی من بهش خوش بگذره، امسال با برادره رفتیم. جاتون خالی برنامه ی موسیقی ش فوق العاده بود، با یه گروه جدید آشنا شدیم به اسم "بمرانی" یعنی خل و چل و بامزه به معنی حقیقی، سبک بلوز و کانتری کار می کنن با کلام فارسی، طنز غریبی هم تو کارشون بود، گویا آلبومشون در راهه، خلاصه جایی اسمشونو شنیدید به راحتی ازش نگذرید، بعد از اجرای "بمرانی" انتظار برنامه ی خوب دیگه نداشتم که دیدیم به به "یاس" رپر عزیز اومدن برنامه اجرا کردند، خیلی خوب بو
یکسال گذشت، خیلی زود گذشت، یه جورایی نفهمیدم چه جوری گذشت، به اون خوبی که قرار بود سالمو تموم نکردم اما مثل سال پیش دوباره ایده های جدید دارم، سخت تره داستان امسال اما امیدوارم :) پاییزها شلوغند به اندازه ی بهار مردم انگیزه دارند و مهر ماهشون شلوغه، اما بعدش دیگه با خودته که بخواهی تو مود خواب زمستانی بری یا اینکه از وقتت استفاده کنی، بهار که میشه به زور طبیعت هم مجبوری بیدار شی، تابستون که دیگه معنی سابق و نداره و با پذیرایی از مهمون های از خارج برگشته شروع میشه و هر وقت هم که برگردن تموم میشه...یه جورایی تعریف سال و ماه و فصل نفر به نفر فرق کرده، یکی سالش با نوروز شروع میشه یکی با روز تولدش یکی با ....نقطه ی مشترک فقط گذشتن این ثانیه های لعنتیه، همینطوری می گذره، بدون توقف، بدون استراحت....مهم اینه که بدونی برای این ثانیه ها چه برنامه ای داری! من که امروز قراره ازشون لذت ببرم، شما چی؟
داشتم فکر می کردم چقدر خونه مجردی داشتن سخته!!! یعنی من اصلاً این روزا اهلش نیستم، ممکنه هر کی خونه بگیره کلی بهش تبریک بگم و تشویقش کنم اما فکر کنم خودم الان آمادگی این کارو ندارم. نه اینکه بخوام از بار مسئولیت مستقل شدن فرار کنما، نه، بیشتر مشکلم اینه که احتمالاً افسردگی می گیرم از تنهایی. یه روزایی که رو مود نیستم یا اگه مثلاً از کارم استعفا بدم و فول تایم کار نکنم احتمالاً تو خونه مجردیه از صبح تا شب بشینم پای کامبیز و از گرسنگی و...بمیرم، آره خلاصه متوجه شدم من فعلنا یعنی تا زمانی که " مود منجمنت" یاد نگرفتم بهتره به خانواده بچسبم. من هر دوماه یه بار بدبخت می شم، شما چطور؟؟؟ هر ماه به هر حال آدم یه سری هزینه ها داره که باید پرداخت کنه اما خواسته/ نا خواسته هزینه های من یه جوری شدند که هر دو ماه یه بار بدبخت می شم، قبض موبایل، پول کلاس، خریدهای لازم، برنامه های فرهنگی هنری، حقوق کم, عروسی، مسافرت و ....همش با هم یه جوری تنظیم میشه که هر دو ماه یه بار دهان بنده رو صاف میکنه، اما عجیبش برای خودم اینه که اوکی ام، یعنی چه پول داشته باشم چه نداشته باشم اوکی ام! یه حسی بهم می گ