پست‌ها

نمایش پست‌ها از آوریل, ۲۰۰۹
خب از کجا شروع کنم به غر زدن؟؟ از اینکه حالا که می تونم ای.دی.اس.ال داشته باشم کامپیترم خرابه و هر یه ربع یه بار هنگ می کنه یا اینکه یه هفتس افسردگی گرفتم و صفحه ی بلاگر برام باز نمی شد تا بیام غر بزنم؟؟؟ تقریبن همش از یه تلفن شروع شد که اتفاق خاصی هم نیفتاد در اون مکالمه اما بعدش بدون دلیل ناراحت بودم یه کم دورو اطرافم و دیدم و روز بعدش دیدم که دارم یه سری اشتباهات و دوباره تکرار می کنم و از اون روز به بعد مشکلم با خودم شروع شد.اصلن نتونستم خودم و ببخشم. کوچترین اشتباهم در حد مرگ عصبانیم می کنه. عوارض جانبی هم داره؟؟؟ البته، اطرافیان کاملن دارن بهره می برن. یکی دوبار نگاه خشمناک به کاردینال انداختم که به قول خودش جا خالی داد تا نمیره، البته حتمن بعدش من تو لیست سیاهش قرار گرفتم (اصلن مهم نیست یا درست می شه یا نمی شه دیگه) ، شدید حس می کنم رو نرو رییس مستقیم و همکاران اطراف میزم هستم و تقریبن حضور کمرنگ در حد صفر در خانواده دارم ، اونم وقتی که آخر هفته مامان مهمونی بزرگ داره. نا گفته نماند که از پنج شنبه به بعد کمی می تونم خودم و کنترل کنم، لبخند می زنم اما شدیدن ساکت و بی روح شدم و هم
خب یه هفته گذشت، و دوباره بهم ثابت شد که اراده دارم در حد نخود. چهارشنبه شب با اکیپ دخی خاله ها و غیره رفتیم رستوران لبنانی عباس آباد (معملی بود من خیلی خوشم نیومد) و امشب هم میریم خونه ی دوست جونم. دیشب هم مهمون داشتیم. یعنی اساسی کارهام مونده و دو تا گند زدم در حد بنز و اگه تا فردا درست نشه خودم استعفا می دم تا اخراجم نکنن. احتمالن یه دفتر مهم و گم کردم و یه گزارش مهم تر و ننوشتم و ابلهانه امیدوارم تو خونه جا گذاشته باشم و بگردم پیداش کنم (از ترسم نمی رم دنبالش بگردم) و گزارش سخت مزخرف و باید امروز تمومش کنم. یعنی هر کی منو سر کار دیده بهم گفته چاق شدی! تا حالا یه هم چین چیزی و این قدر نشنیده بودم. عکس های تو عید و که می بینم قشنگ صورتم مثل خانم های حامله افتاده، خیلی عجیبه برام یعنی باید رژیم بگیرم؟؟؟ یه چند ماهی بود که خب فک می کردم یه چند کیلو اضافه کردم ( ما خونمون ترازو نداریم منم خیلی برام وزن دقیقم برام مهم نبود) می گفتم تحرکم کم شده یه کم پیاده روی درستش می کنه اما الان خیلی جالبه برام. البته جای نگرانی نیست یه دو هفته دیگه کار کنم صورتم دوباره مثل مرده ها میشه. خلاصه اینم از
خوب روز آخر تعطیلات هم با دوستام بودم. این دفعه جاتون خالی رفتیم صبحانه، باغ موزه دکتر حسابی. از ایده ی صبحانه رفتن خیلی داره خوشم میاد. امیدوارم صبحانه خوریهایی نزدیک به محل کار پیدا کنم که بتونم ادامه بدم، بعدش رفتیم "سوپر استار"!!! یعنی رسمن این فیلم مزخرف بود. واقعن نکنه مشکل از منه؟؟؟ من نمی دونم این داورهای جشنواره چی فکر کردن امسال؟؟؟ هیچ چیز جدیدی تو این فیلم نبود و تقریبن اون قسمت هایی که "رها" و شهاب حسینی با هم دیالوگ داشتن و شهاب تحت تاثیر حرف هاش قرار می گرفت قیافه ی من اینطوری بود( معلومه چه طوری دیگه؟؟)!!! تا حالا کسی این قدر حرف های قشنگ و اساسی و به این گندی جلوی روم نگفته بود!! خوب تعطیلات تموم شد با این که به نظر من واقعن کم بود!!! استارت چند تا کار مهم و زدم که می تونستم بیشتر روشون کار کنم که تنبلی نذاشت، ولی در مجموع بد نبود. خوب فکر کنم بد نباشه به خاطر بشریت هم که شده این هفته رو مثل آدم برم سر کار و کار کنم و زندگی معمولی داشته باشم با کسی هم بیرون نرم که به کارام برسم. امیدوارم سال موفقیت آمیزی برای همه باشه و در کنار شادی ها و سختی هاش بتو
خوب قبول! امسال مهران مدیری خودشو تکرار کرد اما نمی تونم دوسش نداشته باشم. مطمئن نیستم اما حس می کنم نوع نگاهش و کارش عوض شده. وقت هایی که "مسعود شصت چی؟" تنها بازی می کنه شدید اینطور بنظر میاد که مهران مدیری بدش نمیاد پا جای پای کمدین های بزرگ بذاره از چارلز چاپلین گرفته تا مستر بین. استفاده از موسیقی کلاسیک، طنز موقعیت.... نشون میده که این بچه بدش نمیاد سطح کارشو تغییر بده اما خوب از بعد از قسمت هواپیما مثل اینکه نویسنده هاش کم آوردن و مجبور شد خندوندنش مثل قبل بشه. نمی دونم من این روزا زیادی عمیق برداشت می کنم یا اینکه واقعن مهران مدیری تو کارش داره به بحران هویت، گم شدن شخصیت ه و از این حرف ها اشاره می کنه!!!! امروز صبح 11:30 از خواب بیدار شدم دوباره ساعت 3:30 تا 7 خوابیدم، بعد از این پست دوباره می خوام برم بخوابم، من که معتاد نیستم؟؟ کاملن نشون می دم که آمادگی کامل دارم برای بازگشت به زندگی عادی و دارم؟؟؟ و من کسی هستم که قدر لحظه هامو می دونم و از تعطیلاتم به بهترین نحو استفاده می کنم؟؟؟ یعنی هنوز این سریال "فرندز" و مثل روز اول دوست دارم. دو روزه که دارم se