پست‌ها

نمایش پست‌ها از اوت, ۲۰۰۷
این گاد عزیز همیشه پر از سورپرایزه.بیشتر آرزوهام تو یه روز برآورده شد البته نه دقیقن اون جوری که من می خواستم اون جوری که خودش دوست داشت که نتیجش یه چیز شد.جمعه کلاس رفتم استخر رفتم به محک نرسیدم ولی امیدوارم تا سه شنبه کارم انجام بشه.جور شد بیشتر توضیح می دم راستی یادمه از کلاس جدید گفتم ولی یادم رفت بگم چیه کلاس مجسمه سازی با چوبه.همیشه یه علاقه ی خام کار کردن با چوب داشتم به طور هیجان انگیزی متوجه شدم که یکی از دوستام این کلاس و می ره منم تصمیم گرفتم یه امتحانی بکنم.البته این هفته دوره ی مقدماتی تموم می شه و باید تصمیم بگیرم چه سبکی و چه مدلی می خوام کار کنم.پیشنهادات پذیرفته می شود.من برم یه گشتی بزنم بینم در این زمینه چی گیرم میاد گاد عزیز هلپتو از ما دریغ نکن .مرسی زیاد بابت این چند روزه

از در و دیوار

سه هفته ی وحشتناک و گذروندم سه تا چهارشنبه ی شلوغ به خیر گذشت(البته چهارشنبه ی آخر از 8 صبح تا 10 شب درگیر کلاس ها و تصحیح برگه ها بودم) به این امید که تعطیلی بین دو ترم یه استراحتی می کنم اما آخرهای ترم رییس بزرگ گفت بلند شو بیا برات خواب دیدم در نتیجه هفته ی پیش هم شد یه چیزی مثل سه هفته قبلش.از این مدلها بودم که صبح 8/9 می ز دم بیرون و شب 9 جنازم می رسید من کار کردن و دوست دارم و به برنامه ی شلوغ هم عادت دارم ولی همیشه برنامم طوری بوده که وسط روز یه سر به خونه می زدم بعد دوباره می رفتم بیرون اما هفته ی قبل فقط برای خواب خونه بودم.مشکلم اینجاست که هنوز هیچی به نتیجه نرسیده و ماراتن هنوز ادامه داره تازه ترم جدید هم شروع شده و من مثل احمق ها قبول کردم که جمعه ها کلاس بگیرم.اگه میشد من شبها کم بخوابم و جون کار کردن تو خونه رو داشته باشم خیلی خوب می شد.این جوری به کارهای نیمه کاره هم می رسیدم.فقط امیدوارم همه چیز روبراه بشه چون من حالت برزخی رو نمی تونم تحمل کنم و گاهی فقط نتیجه برام مهمه و صبرم و زود از دست می دم.گاد عزیز لطفن هلپ زیاد بفرست نمی دونم چراامشب دوست دارم یه کم خودخواه باشم