پست‌ها

نمایش پست‌ها از دسامبر, ۲۰۱۷

Staying in love with him

داشتم فکر می کردم که آیا واقعاً بیشتر از هر کس دیگه ای دوسش دارم؟ آیا قبلی ها عشق نبودن؟ باید مثل خیلی زن ها و دخترهای دیگه قبلی ها رو انکار کنم بره؟ فراموش کنم؟.....نمی تونم، من بلد نیستم فراموش کنم، باید یادم باشه ،بتونم مقایسه کنم، یه ورژن از داستان هام داشته باشم، یه ورژن صادقانه، تا باور کنم جایی که هستم درسته....اگه فقط حسم رو در نظر بگیرم و به روی خودم نیارم که اونها مدتش کم بوده یا شرایطش فرق داشته، به این نتیجه می رسم که تو هر لحظه خودمو عاشق می دونستم و اونطوری که بلد بودم رو به رویی مو دوست داشتم، اما م.ح تنها کسیه که نمی تونم از دستش عصبانی بمونم، هر شخص دیگه ای بهانه ای به دستم داده که عشقم رو زیر سوال برده، یا بهم این حس و داده که چقدر احمق بودم که دوسش داشتم، عصبانیم کرده، مجبورم کرده منطقی فکر کنم و تمومش کنم. اما م.ح اومده که بمونه، اومده که منو نگه داره و نذاره که بلغزم. عصبانی می شم از دستش اما کارهایی می کنه که نمی تونم عصبانی بمونم، دلم براش می لرزه اما کاری کرده که منطقی هم نمی تونم دوسش نداشته باشم

یک یلدای دیگه

یک یلدای دیگه هم اومد و رفت و ویلون زن روی بام هنوز به صورت کما طور وجود داره، دارم به این وضعیت که از روی دلتنگی میام می نویسم عادت می کنم، اخیراً هم دیدم وبلاگ نویس های قدیمی، مدل زنده نگه داشتن نوستالژی همین کار رو می کنن و انگار یه عده مثل من دلشون نمیاد کرکره رو بکشن پایین و برن. یلدای خوشمزه ای بود، باز هم کنار خانواده ی مادری، با م.ح فالمونو گرفتیم و من دوباره دچار انرژی افزون شده ی اول هر فصل شدم و امیدوارم بتونم تا آخر فصل مدیریتش کنم. علاقه ی شدیدی پیدا کردم که زبان چینی و ارمنی یاد بگیرم، ببینیم آیا اتفاقی می افته یا نه!