پست‌ها

نمایش پست‌ها از مه, ۲۰۱۳
آبی مایل به بلو : یکی از خلاق ترین نویسنده هاست، نوشتن کار حرفه ایش نیست اما اونقدر خلاقه و اونقدر سبک نوشتنش خاصه و اونقدر آدمیه که با خودش راحته که حتماً نوشته های بدون امضاش هم قابل شناسایی هستند. مثل اکثر وبلاگ نویس های هم دوره ی خودش کمتر می نویسه اما قدیمی های بلاگستان می شناسنش و خودشو و نوشته هاشو دوست دارند، دختر خاله ی عزیز من به گردن ویولون زن منم حق داره، همیشه کمکم کرده و همراهم بوده، بهترین خاطره های دنیای مجازی من همیشه با انسی بوده که هیچ وقت فراموش شدنی نخواهند بود. لبخند ملیح
خب سخته دیگه...هر از گاهی می رم گوگل و چک می کنم و می بینم که بله داره سعی می کنه ریدر و به فراموشی بسپره. هیچ اثری از ریدر تو منو بار اصلی نیست دیگه، چند روز بعد هم که بچه دیگه به کل می پره، هنوز نرفتم ببینم که چه جوری میشه داشته هامو سیو کرد، احتمالاً دقیقه نود می رم اما این وسط از دنیای رنگارنگ یه ایده گرفتم، تا این بچه نپریده و میشه ازش استقاده کرد میام لینک وبلاگایی که می خونمواز توشو می ذارم تو پست اصلی که هم تو ذهنم بهتر بمونه هم شاید یکی به کارش اومد و هم کلاً با روش سنتی خودم بیشتر حال می کنم. اصلاً دو نقطه پی به آدم های تو جلسه های گوگل که به ریدر رای "نه" دادند. خب اولیش هم باشه برای دنیای رنگارنگ عزیز که این روزا کمتر می نویسه اما همیشه با نوشتنش خوشحالم می کنه و برای من روح وبلاگ نویسیه روزمره ست و امیدوارم هیچ وقت نوشتن روزمره رو کنار نذاره:  دنیای رنگارنگ
مثل اینکه مدلش اینجوریه که ملت مست می کنن بعد اگه کار ضایعی اتفاق افتاده باشه فردای ماجرا یه ای-میلی مسجی زنگی می زنن عذرخواهی می کنن حالا مورد بنده یه کم فرق می کنه بنده این روزا مست نمی کنم اما فردای ماجرا دست به تلفن یا در حال تایپ مسج/ ای میل هستم که ببخشید که دیشب خیلی خسته بودم، گیج بودم، اگه حرفی  زدم واقعاً منظور بدی نداشتم اگه چرت گفتم شما به بزرگی خودت ببخش یا حتی راستی دیشب چه خوب بود موهات خسته بودم یادم رفت بهت بگم و قس علی هذا. حالا دوستان و فامیل بزرگوارن حرفی نمی زنن اما ماجرا به این چیزا ختم نمیشه، وسایلمو جا می ذارم، کارهای مهمو یادم میره حرفهام نصفه می مونه یا نمی تونم موثر بگمشون...از برنامه هام عقبم. خلاصه من از 8 شب به بعد موجود خطرناکیم، اگه بهم کاری نداشته باشید بهتره هم برای من هم برای خودتون :دی چی شد که اینطوری شد؟ خب کار جدید واقعاً انرژی می گیره اما مهمتر از اون کار بدبخت این کلاس های "ام بی ای" ه که جلسات آخرشه و من کوفته م و استادها همه ش ارائه و کار گروهی و مطالعه می خوان، از اون مهمتر وقته! که دیگه مال خودم نیست و من حاضر-در-صحنه های مخت
خب شور حسینی انتخابات داره همه گیر میشه و تحریمی های پرو پا قرص دیروز دارن می شن اول- صفی های روز انتخابات. برام جالبه، همیشه برام تغییر نظر و دیدگاه آدما جالب بوده شاید چون خودم به این راحتی ییهو نمی تونم 180 درجه عوض بشم، کلاً عوض می شم/ شده ام اما زیر پوستی، در طی سالها، با سلام و صلوات..... به هر حال از نظر من آدم های تحریمی در برخورد با پدیده ی انتخابات 92 به سه گروه اصلی تقسیم می شن: من این ماجرا رو مثل یک رابطه ی احساسی می بینم (شما بخون دوست پسر/ دوست دختری). همه ی آدم های مورد نظر من 4 سال پیش با انتخابات "برک آپ" کردند. دلایل محکم و محکمه پسندی هم داشتند اصلاً از نگاه یک ناظر بیرونی خیلی هم برای انتخابات زیادی بودند و کلاً خوب شد که تموم شد، همه بعد از طی مراحل فقدان در رابطه سعی کردند که "موو آن" کنند اما الان بعد از مدت مدید انتخابات سرو کله ش پیدا شده، با ظاهر کمی متفاوت؛ از این مدلا که انگار فرق کرده باشه  به هر حال یه قدم اومده جلو، انگار که با پیغام و پسغام معذرت خواهی کرده باشه که در اینجا گروه اول در قبال همین یه قدم انتخابات صد قدم برداشتند و
دیشب عروسی یکی از بهترین دوستام بود، رو مود نبودم اما به کمک دوست آرایشگر مهربون و یه زوج دوست داشتنی که دوستهای مشترک عروس بودیم خیلی خوش گذشت. آرایشگر رو 11 ساله که می شناسم و عروس و زوج و 9 سال. از یه جهت باورم نمیشه که این همه سال گذشته باشه و حس خاک بر سرم چه زود گذشت انگار همین چتد وقت پیش بود که می رفتم پیش "ل" که برای اولین بار موهامو براشینگ کنه رو دارم، و بالطبع  یا چه  هنوز خاطره ی  مصاحبه ی کاری که عروس مذکور از قزوین تو برف کوبیده بود اومده بود و همیدیگرو دیدیم تازه ست و اول من رفتم تو اتاق و دوست مشترک به عنوان رییس نشسته بود (و چه مصاحبه ای شد)! و از جهت دیگه دارم فکر می کنم حس خاک بر سری رو ولش کن اگر "این زمان" نگذشته بود این ارتباط ها مثل دیشب موثر نمی شدند که "ل" بتونه کمک کنه حس خوب بگیری یا رییس سابق و دوست فعلی و همسرش بشن همدمت تو عروسی :) و کنارت باشن و باهم خوش باشید و آخر شب برسید به جمله ی "خیلی عزیزی برام". البته که ستینگ خوب/ زغال خوب داشتیم (عروسی دوست نازنینی بود) چون یه همچین چیزی خودش یه عالمه حس خوب میاره، چشمه