پست‌ها

نمایش پست‌ها از اکتبر, ۲۰۱۲
وسط  این شلوغ پلوغی ها و گیج بازی های من و روزگار این تلفن دوست عرب/ اینترنتی که من و چند وقته تو مسنجر ندیده و  نگرانم بوده و خواسته حالمو بپرسه خیلی چسبید، دستش درد نکنه : دی پ.ن. انسی می دونی کیو می گم دیگه؟
  آدم یه روز به یه نقطه ای می رسه تو زندگی ش  که به  خودش می گه خاک بر سرم من چه بی سواد و چه بی تجربه م...من الان تو اون نفطه ام :دی
پنج مرحله ی فقدان/ سوگواری یا هر چی که دوس داری اسمشو بذار  یک: انکار   وقتی فردای داستان یه جوری برخورد می کنی که انگار اتفاقی نیفتاده و خیلی شیک کلی برنامه ریزی می کنی  و قرار کاری می ذاری و می خوای کلاس جبرانی شرکت کنی که البته نتیجه ش این میشه که یادت میره از شیخ بهایی چه جوری بری ونک و آخر روز روی پتوی خونه ی سارا میشه پیدات کرد یا حتی تو اتاق مدیر واحد وقتی هر روز کلاس داری و نمی کشی و با آب قند میفرستنت سر کلاس دو: خشم بمیرم برای اطرافیان اما خب خدا رو شکر (شاید)! که خیلی فیدبک نمی دن اما همین که به این نتیجه میرسی که "هی ایز ان اس" نشون میده داری این مرحله رو خوب رد می کنی سه: چانه زنی؟ نیایش؟ نمی دونم اسمش چیه مثل اینکه نباید مرحله ی سختی باشه اما خب جهانبینی مغشوش منو مغشوش تر کرد، با یه چند بار مسج دادن و دعای دوستان هم تموم شد البته، فکر کنم چهار: افسردگی خوشم میاد ترتیب ندارن این مراحل، بی اشتهایی اولیش بود،  بی خوابی، انجام ندادن کارها، پرفرمنس ضعیف کاری/ درسی، درونگرا شدن، بی حوصلگی، خستگی، دیگه همه بلدیم نشانه هاشو دیگه، احتیاجی هست بازم بگم؟
آدم گاهی با خودش فکر می کنه، چه غلطی کردم، تو چه دردسری خودمو انداختم، من که داشتم زندگیمو می کردم.... آخه چرا اینجوری شد؟؟ اوضاع اقتصادی اینقدر وحشتناک شده که دیگه منم ریخت و پاش نمی کنم دیگه، تو دیگه خودت حدیث مفصل بخوان و این حرفا من بعد از مدت ها باز دنبال یکی می گردم بیاد برنامه ریز من باشه، نبود؟؟؟ رسماً کار و زندگی قروقاطی دارم باز فکر کنم تا الان هیچ وقت این قدر درونگرا نبودم، رفتیم سه تایی بیرون، کلی حرف قشنگ می زنه بهمون بعد من اخفش وار نگاشون می کنم فقط، یه چیزی می گم که خودمم نمی شنوم و به حرف بقیه گوش می دم...چه وحشتناکه درونگرا بودن بعد از هزار سال رفتیم چیتگر، چسبید اما خب چرا مردم این شکلی ان؟؟؟ یعنی آدم هایی که اونجا بودن قشنگ مال یه کره ی خاکی دیگه بودن دهکده ی آبی پارس شدیداً پیشنهاد میشه، به ما که خیلی خوش گذشت :)