پنج مرحله ی فقدان/ سوگواری یا هر چی که دوس داری اسمشو بذار 
یک: انکار
  وقتی فردای داستان یه جوری برخورد می کنی که انگار اتفاقی نیفتاده و خیلی شیک کلی برنامه ریزی می کنی  و قرار کاری می ذاری و می خوای کلاس جبرانی شرکت کنی که البته نتیجه ش این میشه که یادت میره از شیخ بهایی چه جوری بری ونک و آخر روز روی پتوی خونه ی سارا میشه پیدات کرد یا حتی تو اتاق مدیر واحد وقتی هر روز کلاس داری و نمی کشی و با آب قند میفرستنت سر کلاس
دو: خشم
بمیرم برای اطرافیان اما خب خدا رو شکر (شاید)! که خیلی فیدبک نمی دن اما همین که به این نتیجه میرسی که "هی ایز ان اس" نشون میده داری این مرحله رو خوب رد می کنی
سه: چانه زنی؟ نیایش؟ نمی دونم اسمش چیه
مثل اینکه نباید مرحله ی سختی باشه اما خب جهانبینی مغشوش منو مغشوش تر کرد، با یه چند بار مسج دادن و دعای دوستان هم تموم شد البته، فکر کنم
چهار: افسردگی
خوشم میاد ترتیب ندارن این مراحل، بی اشتهایی اولیش بود،  بی خوابی، انجام ندادن کارها، پرفرمنس ضعیف کاری/ درسی، درونگرا شدن، بی حوصلگی، خستگی، دیگه همه بلدیم نشانه هاشو دیگه، احتیاجی هست بازم بگم؟؟؟
پنج:  پذیرش
می گن یعنی حقیقتو بپذیری، اصولاً وقتی حقیقت از خیلی وقت پیش می خوره تو سرت و ازش مطلع هستی خیلی احتیاجی به زمان نداری تا درکش کنی، اما خب می گن مهمه که یه روز بلند شی از خواب و همچین مثبت گرا بری دنبال زندگیت، من هنوز منظم اینطوری از خواب بیدار نمیشم، کلاً تو مرحله ی معجون طوری هستم که می تونم کتاب بنویسم با این عناوین که: "چگونه خود را سرزنش کنیم؟؟ "یا "روش هایی برای  آنکه هر روز خود را مضحکه ی دیگران کنید" و یا اینکه  "چگونه با یک اس ام اس/ تلفن... دوستان خود را از خود دور کنید" و حتی این عنوان که "ما خیلی خوبیم". لپ کلام اینکه این روزا "ترد" هستم بارشد رو به    مثبت. اگه  شاد باشید، دلار ارزون شه، از من انتظار مشارکت در جمع نداشته باشید یا حتی انتظار نداشته باشید و طرفدار آرامش باشید کمک بزرگی می کنید، با تشکر  + لبخند ملیح

نظرات

سارا گفت…
من کلا تو فقدانم!!! همه مرحله هاش با هم!
یه وضعی!

پست‌های معروف از این وبلاگ

غم قورت داده شده