پست‌ها

نمایش پست‌ها از سپتامبر, ۲۰۰۹
بذارید یه کم بیشتر از محل کارم براتون بگم. گفته بودم میز پینگ پنگ داریم؟ منم که عاشق یه هم چیزایی هستم در بست. چند هفته بعد از شروع کار تو جای جدید سریع علاقمو نشون دادم و حریف اصلیم شد مدیر عامل و یکی از مدیران ارشد. هر چند هفته یه بار حتمن بعد از ساعت کار بازی می کنم. مدیرهای اصلی که ولشون کنی هر روز حاضرن بازی کنن. شدیدن به همه پیشنهاد می کنم از این وسایل تفریحی استفاده کنن آدم کلی روحیه می گیره. من هفته ی پیش مدیر عامل و دعوت به باری کردم امروز هم با یه مدیر ارشد و دو تا از همکارا دوبل بازی کردیم. امتحان کنید. البته همین امروز روحیم پرید. به طرز مسخره ای بعد از یه جلسه عصبانی شدم و با آدمی که دعوا باهاش جواب نمیده جروبحث کردم. به کاردینال گفتم، چون احساس تنهایی سازمانی می کردم. اونم کلی sense of humor خرج کرد و روحیه داد البته حس کنم فردا مودبانه تذکر بده که این چه غلطی بود که کردی. به هر حال الان از دست خودم عصبانیم بیشتر که چرا خودمو کنترل نکردم و رفتم سراغ آخرین راه. می خوام لپ تاپ بخرم به جز قیمت باید به چه چیزایی توجه کنم؟ انسی چون واحد لپ تاپ خریدن نگذرونده نمی تونه کمک کنه.
- از آخرین شاهکارهام براتون بگم که سه شنبه شب مهمونی شام خونه ی دوستم دعوت بودم و یادم رفته بود، شانس آوردم وقتی با یه دوست دیگم تو کافی شاپ بودم بهم زنگ زدن که کجایی و من تازه یادم افتاد D: دوست جونم هم من و زود رسوند به مهمونی و همه با هم رستگار شدیم. - هوا قشنگ پاییزی شده فک کنم مثل سال های قبل نباشه که تا آبان پاییزه درس حسابی نداشتیم. شدید همه سرما خوردن، امیدوارم من مریض نشم دوباره. - این فصل، فوتبال هم مثل اینکه قرار نیست به کام من باشه. اصلن از اوضاع پرسپولیس، میلان و بایرن راضی نیستم. این چه وضشه آخه؟ - گفته بودم توی حوض محل کارمون سه تا لاک پشت در سایزهای مختلف داریم؟؟؟ شاهکارن. برای زنگ تفریح می ریم نگاهشون می کنیم مخصوصن وقتی ردیفی رو چوبشون می شینن تو آفتاب و یه دست و یه پاشونو می گیرن بالا. کلی انرژی می دن بهمون.
- خب نمی دونم اسمش چیه؟ بعضی ها بهش می گن کودک درون من بهش می گم اژدهای خفته...خلاصه هر چی که هست مال من بیدار شده و این روزا متحیرم کرده. غلط نکنم مال این هوای لامصبه. آروم قرار ندارم، تمرکز ندارم و در حد یه بچه ی چهار ساله لجباز، خودرای و کله شق هستم. مستعد عاشق شدن هستم در حذ بنز... - در همین راستا در چند روزه گذشته دوبار رفتم بام تهران که بار اول بعد از پیچ اول بارون و تگرگ و رگبار و تجربه کردم. هوا وحشتناک عالی بود. - حسن ریوندی: پدیده ی جدید جمهوری اسلامی ( به قول پالپ ). یه کسیه تو مایه های ماهی صفت و دارودسته من واقعن خوشم اومد ازش. - من واقعن چی کار کنم؟؟؟ چند ماهه که واقعن در اوج چاقی هستم. اصلن عکس های این چند وقته رو دوست ندارم. واقعن مثل حامله ها هستم و صورتم ورم داره. همه ی همکارهای قدیمی که جدیدن منو می بینن کاملن حرفامو تایید می کنن. تا حالا رژیم نگرفتم و اصلن از این کار خوشم نمیاد.کمک - زندگی سخته این روزا....تابستون سختی بود امیدوارم پاییزش بهتر باشه. راستی عید فطر هم مبارک، امسال خیلی منتظر ماه رمضان بودم، زود گذشت مثل بقیه ی زندگی.... یه عالمه هم غر دارم اما به قول
- یعنی فقط پول های منه که داره توم میشه یا شماها هم مثل من بی پولید این روزا؟؟؟ - یه تصمیم وحشتناک بزرگ گرفتم، این شب های قدری دعا کنید که عاقبتش به خیر باشه. خودمم نفهمیدم چی جوری جرات کردم. - کارم گیره! هم سر مورد بالا و هم یه مورد دیگه. دعای مخصوص پیلیز. - عاشق قانون مورفی هستم؛ کم دردسر داشتم سرما هم خوردم ( نترسید رفتم دکتر خوکی نگرفتم ) طبق معمول فشارم یه رقمی شد و آمپول و.... - این روزها برای تجدید روحیه چی کار می کنم؟ آرشیو بلاگ پالپ فیکشن می خونم، امتحان کنید در حد مرگ خنده داره. - رییسم مستقیم سابق و یادتونه که؟ دوشنبه صبح به مقصد لندن پرید، شب قبلش پیشش رفتم ، خوبیش این بود که هر دو حس خوبی نسبت به هم داشتیم و از تجربه ی مشترک راضی بودیم. پ.ن. بعضی موقع ها که احساس ترس می کنم یا با یه چیز نا شناخته رو به رو می شم و حوصله ی ناشناخته نداشته باشم چنگال های خرچنگیم به کار می افتن. گارد می گیرم در حد بنز و خودم و خشک و بی احساس و وحشی نشون می دم. کلن کانال های ارتباطی و می بندم یه لحن خشک و سرد میشینه تو حرفام. صمیمی ترین دوست ها ازم فرار می کنن چه برسه به غریبه ها که روزای خوبه
- یکی از سخت ترین هفته های زندگیمو پشت سر گذاشتم...می دونم اینجا از این تیپ غر ها زیاد زدم اما این هفته ای که گذشت واقعن پر استرس بود...اون قانون مورفی و که می شناسینش؟ با تمام امکانات برام اتفاق افتاد..یک ذره شانس نداشتم و همه ی اتفاق های بد با هم افتاد. اولین کلاس تربیت مدرس هم تو این هفته داشتم، که خیلی دوس داشتم خوب از آب در بیاد اما به دلیل استرس زیاد خیلی خوب نشد یعنی منو راضی نکرد. کلن از خودم خیلی ناراضی بودم در هفته ی گذشته که اگه کمک پروردگار نبود قشنگ له می شدم اگه نخوام بگم خودکشی می کردم. یه جای کارم گیر داره...هنوز بر طرف نشده. التماس دعا دارم شدید... دیگه نمی تونم استرس و تحمل کنم - چند وقت پیش داشتم سرچ می کردم ویکی پیدیا رو این مطلب پایین و دیدم گفتم شاید جالب باشه باهاتون شر کنم. من عاشق مورد هفت هستم: The Blogger's Code of Conduct Take responsibility not just for your own words, but for the comments you allow on your blog. Label your tolerance level for abusive comments. Consider eliminating anonymous comments. Ignore the trolls . Take the conversation offline, a