پست‌ها

نمایش پست‌ها از ژوئن, ۲۰۱۵
تصویر
تهران تو اردیبهشت موزه شد. خیلی همه حرفشوزدیم اما برای من هنوز دوست داشتنیه، هنوزعکسا رونگاه می کنم و هنوز دوست دارم با همه راجع بهش حرف بزنم. برای من قشنگیش به این بود که اون موقع بسیار زیاد درگیرکار بودم، با اینکه تعطیلات نوروز تازه گذشته بود و قاعدتا باید انرژی می داشتیم اینقدرسرم شلوغ شده بود که دنبال آرامش فکری بودم، هی می خواستم برم گالری نمیشد یا اگه می رفتم راضی نمی شدم، دنبال یه چیز خاص بودم، مثلاً هفته ی گرافیک تو خانه ی هنرمندان بودم، آثار "زرین کلک" و دیدم اما آروم نشدم، به دوستِ گرافیکم که مسئول گشت و گذارهای هنریِ منه غر می زدم هی می گفتم: "فریناز من آرت می خوام آرت، منو  ببر یه جا که آرت داشته باشه، تو سایز بزرگ، یه جا ببر یکی عکس بزرگ گرفته باشه، تابلوی بزرگ نقاشی کرده باشه." دوست داشتم همچین آرت بره توخونم، بمیرم از آرت :))) سیسیسییزززززززززززززززززززززززززززززززززززززززز دیگه خودتون خوشحالی منو تصورکنید وقتی این کارها تو بنرهایی با این سایز تو کل تهران هویدا شد. همین عکسی که اینجا می بینید، سر خیابون ما بود و بنده خوشحال هر روز صبح