داشتم فکر می کردم چقدر خونه مجردی داشتن سخته!!! یعنی من اصلاً این روزا اهلش نیستم، ممکنه هر کی خونه بگیره کلی بهش تبریک بگم و تشویقش کنم اما فکر کنم خودم الان آمادگی این کارو ندارم. نه اینکه بخوام از بار مسئولیت مستقل شدن فرار کنما، نه، بیشتر مشکلم اینه که احتمالاً افسردگی می گیرم از تنهایی. یه روزایی که رو مود نیستم یا اگه مثلاً از کارم استعفا بدم و فول تایم کار نکنم احتمالاً تو خونه مجردیه از صبح تا شب بشینم پای کامبیز و از گرسنگی و...بمیرم، آره خلاصه متوجه شدم من فعلنا یعنی تا زمانی که " مود منجمنت" یاد نگرفتم بهتره به خانواده بچسبم.

من هر دوماه یه بار بدبخت می شم، شما چطور؟؟؟ هر ماه به هر حال آدم یه سری هزینه ها داره که باید پرداخت کنه اما خواسته/ نا خواسته هزینه های من یه جوری شدند که هر دو ماه یه بار بدبخت می شم، قبض موبایل، پول کلاس، خریدهای لازم، برنامه های فرهنگی هنری، حقوق کم, عروسی، مسافرت و ....همش با هم یه جوری تنظیم میشه که هر دو ماه یه بار دهان بنده رو صاف میکنه، اما عجیبش برای خودم اینه که اوکی ام، یعنی چه پول داشته باشم چه نداشته باشم اوکی ام! یه حسی بهم می گه به زودی باید بستری بشم :).

نظرات

پورپدر گفت…
بله موافقم
sims3 چی شد؟ D:
Fiddler گفت…
poori mashkookia!!! ba chi movafeghi???? simso negah dashtam, man kollan b kambiz eftekhaar mikonam
‏وحید گفت…
خونه که خوبه که، دَر و، داف و، .. :)

پست‌های معروف از این وبلاگ

غم قورت داده شده

Adrenaline Addiction