آخرین شب ساله. حس عجیبی داره، یه کم نوستالژی، یه کم امید، یه کم ترس، یه کم شادی یا حتی دلشوره
امسال ساعت و تاریخ بدنم یه کم قاطیه، هنوز باورم نشده فردا عیده، هی دارم تکرار می کنم که باورش بشه....شاید به این دلیل که زیاد خونه تکونی نکردم یا به خاطر کارهای ناتموم و پرونده های باز امسال هنوز به بدنم و ذهنم اجازه ندادم همه چیزو تموم شده بدونن و برن تو فاز استراحت....انی وی.....شاید فردا بعد از انجام چند تا کار همه چیز درست بشه، امشب که تلاشمو کردم که برم تو حال و هوای آخر سال تا ببینیم فردا چی میشه....البته که مرور نامه ی مادر و مسج های قدیمی بی تاثیر نبوده.....آه راستی رفتیم گل فروشی، بوی گل ها هم کمک کرد که من یه کم از حال و هوای گزارش کاری آماده نشده بیام بیرون....فردا همه چیز درست میشه، وقتی ذهنم آروم بشه همه چیز درست می شه....

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

غم قورت داده شده

Adrenaline Addiction