- بالاخره فيلم Angels & Demons و ديدم،‌ جالب بود. كلاً با
نويسندش حال مي كنم و معتقدم فيلم علاوه بر به تصوير كشيدن داستان قصد تبليغ عمده براي جذب توريست به رم و واتيكان داشت آدم مي خواست همون لحظه بلند شه بره واتيكان و از دست اون بدجنس ها خلاص كنه كه نمي فهمن چه جوري از اون همه زيبايي بهره ببرن.‌ باشه آقا جون شما مهلت بده من كار مي كنم پول هامو جمع مي كنم ميام خدمتتون مملكتتون و مي بينم اينقدر فشار رواني به آدم بي پول وارد نكنيد لطفاً.
- يه هفتست قرار اين پست و بنويسم اما مونده رو دستم و تو درفت خاك خورده،‌هفته ي شلوغي بود،‌برنامه هاي پشت سر هم؛ بدو بدو،‌كنسل شدن ها از طرف مردم در نتيجه تموم نشدن كارها،‌جمع شدن تموم نشده ها رو هم،‌ خلاصه حس بدي دارم اين روزا در عين حال كه خدا رو شكر خوب مي گذره،‌دروني آرامشم گرفته شده، زمان از دستم در رفته،‌توكنترلم نيست،‌ چند ماهه گذشته خيلي درگير خودم و زمان بودم كه باهاش بجنگم يا كنار بيام يا چي!؟؟؟؟
يه جورايي به كام من بود اوضاع،‌اما دوباره افتادم تو اين فاز كه با زمان چه كنم،‌ چه بجنگم چه نه بازنده منم چون اون براي خودش ميره همينطوري،‌اما بالاخرعه بايد يه راه حلي باشه،‌مثل چند ماهه گذشته كه با هم آروم بوديم،‌دوباره بايد آروم بشيم،‌حوصله ي جنگ و دعوا ندارم
- الان تو مود متضادي هستم،‌از يه طرف مي تونم تا صبح بيدار بمونم كارهاي تموم نشده رو تموم كنم،‌از يه طرف تو يه مود لخت و شل و ول عجيبي هستم،‌از اين مدل ها كه دوست داري بشيني فقط فيلم ببيني، فقط دريافت كننده باشي و هيچ نقش اجرايي تو كهكشان نداشته باشي،‌بذاري همه بدون ،‌همه بجنگن،‌همه خودشونو بزنن به درو ديوار تو بشين فيلمتو ببيني‌دريافت كننده باشي، آرامش داشته باشي، چايي تو بخوري،همه چيزو مزه مزه!‌ كني،‌دنيا رو بي خيال باشي. بايد صبر كنم ببينم كدوم حس غالب ميشه.
- يادم افتاده كه ن.گار خيلي وقت پيش پرسيده بود اين "اهالي آناتوكا" چيه اين بالاي لينك ها نوشتي،‌بعد از قرني توضيح بدم كه تو فيلم ويلون زن روي بام ،‌داستان در يك روستاي كوچك به نام " آناتوكا" در روسيه اتفاق مي افته، منم كه كلاً‌خيلي تو فضاي اون داستان هستم،‌فكر مي كنم كه اينجا آناتوكاست و شما دوستهام هم اهالي ش هستيد :) در جواب كامنت قبلي بللي عزيز هم بگم كه عزيزم برو وبلاگت و آپ كن كه خفه نشي خداي ناكرده اما در مورد مسايل ديگه كه مطرح كردي واقعاً خيلي زياد فلسفي بودن و من هم با تو هم صدا ميشم كه يكي بايد پاسخ گو باشه بالاخره ديگه،‌كي مي خواد بياد مشكلات ما جوون ا رو حل كنه بالاخره،‌ وبلاگ كه آپ
نمي تونيم بكنيم يا چون دنبال گرفتاري هستيم يا چون ف.يلت.ر.يم ماشينامون كه داغونو زندگي هم به اونجامون يا اينجامون رسيده (هر چي بللي بگه من مسئوليتي در قبال جمله هاي ايشون ندارم و فقط دارم نقل قول ميكنم) و اينكه كلاً هوا گرمه من دارم خفه مي شم اين روزها و ديگه اينكه چرا اينقدر همه عصبي هستند موقع رانندگي و بعدشم كه چرا اينقدر گ.ر.و.ن.يه و اينكه چرا آدم ها راحت حرف هاشونو به هم نمي زنن و دوستي ها رو راحت ميذارن كنار و چرا آلمان باخت من خيلي ناراحتم؟،‌ واقعاً كي پاسخگوئه؟ خواهش مي كنم مسئولين بيان جواب بدن.
- خب براي اينكه پست طولاني نشه به
صورت فهرست وار!خدمتتون بگم كه خودتون انشاءالله به اهميت جام جهاني واقف هستيد ديگه من اينجا هي نيام صحبت كنم ديگه ؟ آلمان عزيز هم يه پست مفصل مي خواد كه باشه بعدآ، ديگه اينكه در راستاي تفريحات مبتذل سرگرم كننده راديو پ
.س.فر.د.ا گوش ميدم شما هم گوش بديد؛ حس خوبي داره كه آدم همزمان كار مشترك انجام بده با هم وطن هاش و به راديو گوش بده و تو فن پيج فيس بوك براي شنونده هاي ديگه پيغام بذاره، كلي از اين تكنولو‍‍ژ‍ي لذت مي برم و در آخر اينكه اوضاع آرامش هم اونقدر ها بد نيست، امروز عصر محك بودم، لذت بخش بود بسيار،‌حس خوبي داد وقتي يه لحظه خودمو ديدم كه بعد از ظهر جمعه وايسادم دارم كالباس خورد مي كنم و ساندويچ درست مي كنيم بعد ملت ميرن كنسرت ما بهشون كافي شاپ!‌مي فروشيم بعد صداي جشن بچه ها از بالا مي اومد كه نمي دونم چرا براي خودشون جشن گرفته بودند و تو بخش پارتي راه انداخته بودند و بزن و برقص،ما اين پايين كنسرت داشتيم و از ادم ها پذيرايي كرديم و وسطش هم كلي با هم گپ خوب زديم و من چند نفر و سورپرايز كردمو و تعجب و تو قيافه ي بعضي ها ديدمو خودم از شيطنت خودم خوشحال شدم و آخرش هم كالباس مونده ا رو خورديم با چايي داغ كه الانم زبونم مي سوزه وبعد
برگشتيم، حس خوبي بود هر چند موقتي چون ياد باخت آلمان بودم و بي اعصاب از نتيجه ي اونا و كارهاي نكرده اما باز هم مرسي از پروردگار عزيز، محك امروز خوب بود،‌يه تجربه ي جديد.

نظرات

‏بللی گفت…
سوراخخخخخخخخخخخخ
آلمان سوراخ!
گفتم یه ذره نمک بپاشم رو زخمت حال کنی!
هر کی تیمش ضایع تر از همه باخت باید به اون یکی سور بده! هر کی هم قهرمان شد باید سور بده! یعنی در هر دو حالت اکستریم ها رو در نظر می گیریم!
سوراخ!
‏بللی گفت…
به نظرم تو عاشق شدی...یا در فاز شکست عشقی هستی! حالا بستگی به اینکه کدوم رو دوس داشته باشی غالب ملت بکنی...بیا یکیشو برای ما توضیح بده!

شاید داری به من خیانت می کنی...بعد درونت آرامش نداری..چون می دونی که چه موهبتی رو داری از دست میدی( موهبت= من )
برای همین من بهت وظیفه واگذار میکنم که هر شب به مدت 1 هفته وبلاگت رو آپ کنی تا حداقل یه جنبه از زندگیت رو تحت کنترل بگیری و خوشحال بشی
‏بللی گفت…
یه چیزی می خواستم در مورد مود لخت بودن و بی حیایی بگم که با توجه به ملاعام بودن اینجا حضوری بهت میگم!
‏بللی گفت…
اینم یه نظر حدودا 10 خطی در مورد اهالی اناتوکا بود که به علت پاره ای از مسائل بشری ترجیح دادم نگم!

باز بگو من صلاح تو رو نمی دونم
ولی واسه اینکه بفهمی در مورد چی حرف میزدم..از فرهنگ والای فوتبالیمون کمک میگیرم و مثالی میزنم!



توپ تانک فشفشه...داور دقت کن!
‏بللی گفت…
زندگی به اونجات رسیده؟ الکی اونجاتو با اونجای من یا اینجای من قاطی نکنا

من کی گفتم زندگی به هر جاییم رسیده؟ من یه سوال دیگه مطرح کردم که تو پاسخ گو نبودی!
کی پاسخ گوه؟
‏بللی گفت…
آقا اجازه ما بریم دست به آب؟
‏بللی گفت…
میخای منو بوس کنی؟

پست‌های معروف از این وبلاگ

غم قورت داده شده

Adrenaline Addiction