اسم های خاص، داستان های خاص....فیل....فیلم....تئاتر....بولینگ عبده.....اینا عنوان هایی بود که دو روزه که می خواستم در موردشون بنویسم اما حسش نیست شرمنده، خودتون که منو میشناسید حدس بزنید لطفاً
27 اسفند! تا ساعت 6 سر کار بودم و منتظر بودم فایل 170 مگیم تو "دراپ باکس" آپلود بشه و من با خیال راحت سال 93 از دفتر بیام بیرون که نشد و من لپ تاپ شرکتو زدم زیر بغلم و اومدم بیرون که سر فرصت گزارشو بفرستم و با خودم گفتم گور بابای گزارش! امشب به دست مدیریت نرسه کسی نمی میره. پس، فردا می فرستم :دی 28 اسفند! لپ تاپ و زدم به برق، فایلو دوباره آپلود کردم و از خونه زدم بیرون که در48 ساعت باقی مونده به سال نو یه ذره به کارها و خرید ها و ....برسم و به خودم حال و هوای عید بدم. خرید عجله ای با مادر، انجام امور اداری با پدر و قرار یهویی با "ک" و "ه" از دستاوردهای پنج شنبه بود. 29 اسفند! اتاقم گند بود، یه عالمه خرید داشتم هنوز! برای اعضای خانواده عیدی نخریده بودم، دیگه داشتم استرس می گرفتم، یه دوست دیگه هم خرید هفت سین داشت که وسط بارون موفق شدیم کارهای اون و اکثرکارهای منو انجام بدیم. عصربرگشتم خونه و مشغول تمیزکاری شدم. آخ که چقدر خونه تکونی دوست دارم! امسال از بس در عجله بودم که نشد به موسیقی گوش بدمو کار کنم اما در عوض فکرکردم، تخیل کردم، مرور کردم، آر
نظرات
اینایی چیزایی بود که می خواستم بنویسم، ولی حسش نیست..خودت حدس بزن چی می خاستم بگم...
اینایی چیزایی بود که می خواستم بنویسم، ولی حسش نیست..خودت حدس بزن چی می خاستم بگم...
hasoos nabashid mardoooom zeshteeee lool
به ناشناس عزیزم: عاشقتم
مثلا قبلا امکان نداشت که یوگی از صب ساعت 8:30 بره بیرون و از دم کافه نادری رد بشه، ولی گشنه ساعت 2برگرده خونه!
ولی من بهش اموزش دادم که یه ذره ریاضت بکش و جلوی هوای نفستو بگیر!
خوب این اگه رشد و کمال نیست، چیه!
بقیه موارد به محض کسب شدن، به اطلاع عموم ملت می رسد!
با تشکر
Inner guide e Ugi
یا همون پیر روشن دل داستان