هیچ حسی بدتر از این نیست که تکلیفم با خودم معلوم نباشه! حالا علاوه بر این حس، حساس هم شده باشی و حوصله ی یه کم تنش و استرس هم نداشته باشی. یعنی باورم نمیشه که این منم که دارم از استرس، دردسر و کوچکترین چیز منفی فرار می کنم، نمی دونم از کی اینطوری شدم، اما وقتی آدم های اطرافم می رن تو فاز منفی به شدت استرس می گیرم و تنها راه حلم شده فرار، حالا نه فقط آدمها، تو بگو عکس از غزه/ هواپیما/ فقر. تو کار هم حوصله ی استرس ندارم و با گسترش تم هایی مانند "کظم غیض"، "شاد کردن دل مومن" و "تقیه" همه رو به آرامش دعوت می کنم. نمی دونم این یعنی من خوبم که از استرس فرار میکنم یا اینکه یه جاییم خراب شده که طاقت یه کم صدای بلند و غر و سنگ صبور بودن مشکلات و ندارم. حالا خنده ی قضیه کجاست؟ تا قبل از همین چندوقت اخیرمن پای ثابت و گوش شنوای مشکلات مردم بودم، کی منو عوض کرده؟ خودش بیاد مسئولیتشوبه عهده بگیره.
- از چند سال پيش با برادره و دخي خاله ها شروع كرديم متفاوت سلام و خداحافظي كردن با هم، اولش فقط براي خنده و شوخي و مسخره بازي بود اما الان كه فكر ميكنم مي بينم ديگه باهاشون نتونستم درست حسابي سلام عليك كنم، يكي ديگه از اهداف اين پروژه ي مهم تنوع هم بوده به هر حال (جلوگيري از تكرار كليشه ها و اين حرف ها...)، حالا اين داستان شده عادتم ديگه با دوست هاي صميمي هم يه جور خاص صحبت رو شروع مي كنم، اصلاً يه سيستم اتوماتيكي شده خودش كه هر چند وقت يه بار با يك عبارت خاص حرف هام شروع ميشه بعد عبارت كهنه ميشه و يكي جديد مياد، اما! يه سري كلمات هستند فقط بين منو يه سري از دوست هام استفاده مي شن يا مي شدند و ديگه عمومي نبودند حالا وقتي يكي همينطوري و بي خبر اون كلمه رو بهم ميگه نمي تونم همونطوري جواب بدم، تمام خاطراتم با طرف مياد تو ذهنم انگار كلمه هه مال اون آدمه شده....قفل مي شم خيلي معمولي جواب ميدم ميرم پي كارم. - كانون يوگا ماهي يك بار توي سايتش خبرنامه منتشر مي كنه، يكي از بخش هايي كه من خيلي دوست دارم معرفي يكي از حركات يوگاست، خيلي ريز نحوه ي انجام حركت و مي گه. اين ماه "شالاب آس...
نظرات