حتی اگر هم با اول مهر کاری نداشته باشی در خونه ی ما حتماً اتفاقی می افته که نتونی راحت از کنارش رد شی. 7 صبح اول مهر با صدای زنگ در پسر همسایه بیدار شدیم که می خواست بره مدرسه و با مادرش اومده بودند دم در ما که اعلام عمومی کنن علی الخصوص به پدر چون باهم شوخی دارن. بچه م رفت کلاس سوم! بزرگ شده ماشالا
کلاً دلم سکوت می خواد + تغییر+ گم شدن دایمی :) از دستش عصبانیم که وقتی که دلم نمی خواست حرف زد، از دست خودم ناراحتم که چرا گذاشتم حرف بزنه، یادم رفته بود که چقدر تاثیر گذاره و می تونه خواب راحتو ازم بگیره، میدونه ناراحتم نه؟
نظرات
گم بشم تو هیاهو
گم بشم تو صداها
وقتی تو سکوت گم میشم همه متوجه میشن و بدتر کار خراب میشه
تنها چاره ام اینه که تو هیاهو خودمو گم کنم...
بعضی وقتا چیزی که آزارت میده اینقدر ریز و کوچیک شده از دید بقیه که خودت خجالت می کشی که هنوز هرت بشی ازش.
نکه چون کسی باهات همدردی نمی کنه و اینا...چون می دونی که ارزش نداره این همه انرژی بزاری و هرت بشی!
و چون بعضی وقتا دست خودت نیست، ترجیح میدی کسی نفهمه و تو مجبور نشی اقرار بکنی که هنوز داری هرت می کنی خودتو.
میخای خودتو قوی نشون بدی.
جریانش از دید من حداقل، اینطوریه!