من برگشتم


آخیش.دلم تنگ شده بود برای اینجا.با این که به علت بازی های تقدیر(منظورم برادر شاهکارم که 800 بار زده کامپیترو خراب کرده) دیر به دیر میام ولی باز دلم برای اینجا تنگ شده بود

خوب من خوبم مرسی از همه که حالمو پرسیدن. نگار جون ببخشید که نتونستم خبری از خودم بدم.جریان اینه که از این پست به بعد تصمیم داشتم بیام اینجا و زیاد بنویسم.می خواستم از معجزه هایی که وقت و بی وقت اتفاق می افتن بگم.می خواستم بیام غر بزنم که چرا تیم های فوتبالم امسال این قدر مزخرف شدن(خدا رو شکر میلان قهرمان شد توی این خشکسالی).می خواستم بیام و از اینکه دوباره یوگا میرم بگم.می خواستم بیام و از سی دی های جدیدی که گرفتم بگم و سه چهار تا تحلیل سیاسی-ادبی ارائه بدم و شکیاتم و مطرح کنم که نشد.
این چند وقته که همه درگیر مسائل اجتماعی و مهرورزی با نیروی انتظامی بودن من درگیر مشکلات شخصی و درونی بودم.یهو بروز کرد.خودم اشتباه کردم.خنگ بازی درآوردم.می تونست تاوان خنگ بازیم این قدر سنگین نباشه ولی خوب اینم نشد.اون روز که اومدم کافی نت و پست آخرو نوشتم خیلی ناراحت بودم حتی جواب اس ام اس شتر رو هم درست حسابی ندادم.به وبلاگ انسی هم سر زدم دیدم اونم یه پست ناراحت نوشته خوب شد نگار راجع به ورزش و این چیزا نوشته بود.یه کم بهتر شدم اما نتونستم زیاد آن لاین بمونم ناراحت بودم و این ناراحتی یه هفته طول کشید و بعد با ناراحتی بیشتر تموم شد.خوب یکی از بدترین نتیجه هاش این بود که یه دوست خوب و سراین قضایا اذیت کردم.ازش ممنونم که منو تحمل کرد.مرسی دوستم.دوستم داشتم زودتر بیام اما هر دفعه که چیزی به ذهنم می رسید کامپیوتر دم دستم نبود منم اصراری نداشتم که بالفعل بشن این شد که غیبتم طولانی شد

آقا این حرف ها رو ولش.از 5شنبه به مدت 2 هفته تعطیل شدم.یادمه تو زمستون که یه تعطیلات طولانی داشتم آخرش دچار نفرت زدگی از تلویزیون و کامپیوتر شدم.حالا تجربه شده این دفعه قرار از چیزی متنفر نشم.خدا رو شکر فعلن خوب شروع شده.جمعه جاتون خالی با دوست جونام رفتم تور یه روزه ی کلاردشت و با بعضی از عجایب خلقت آشنا شدیم.بزنم به چوب تو دو روز 3 تا مهمونی رفتم که یکیش خیلی خوب نبود.خدا روزهای دیگرو به خیر کنه

راستی خوشحالم که انسی می نویسه و از همه مهمتر برای نگار جونم خیلی خوشحالم و خیلی خیلی بهش تبریک میگم.لاو یو/لاو نوک مداد
یه چند روزی میشه گل بهار برگشته(دوستم به کامپیوترش میگه گلبهار به کامپیوتر منم همینو میگه) اما از ترس مطالب نخونده کم آن لاین میشم.شاید نخونده هارو ول کنم.آقا هوس کردم برم موزه و یه کتاب بخونم.تا تعطیلاتم تموم نشده پیشنهاد بدید.زود لطفن

نظرات

Ng.A. گفت…
در مورد پیشنهاد فکر می کنم و بهت کتاب معرفی می کنم. فقط خواستم بگم خوشحالم که نوشتی و امیدوارم باز و باز و باز هم بنویسی و ممنون از ابراز احساساتت به من و نوک مداد :)
‏ناشناس گفت…
به نظر من که حقته..به جای اینکه هی بری کا فی شاپ و گردش...پول بده این کامپیوترتو درست کن...تازه به نظر من حسین حق داره...چون تو براش کادو تولد نمیگیری...مثه من که برای داداشم می گیرم!!! واسه همینم حق داره بزنه تو سرت..حالا لطف می کنه فقط کامپیوتر رو داغون می کنه! واسه همین به نظر من...تا بیشتر از این ابروتو نبردم و چیزایی رو فاش نکردم..منو اردک ابی مهمون کن..تا دهنمو ببندم..وگرنه وارد فاز بعدی میشم!
‏ناشناس گفت…
ها..کوشی؟!؟؟ هی میای الکی میگی اومدم..دوباره میری؟
‏ناشناس گفت…
برو بمیر با این اپ کردنت..دیگه اصلا بهت سر نمی زنم!

پست‌های معروف از این وبلاگ

غم قورت داده شده

Adrenaline Addiction