انتخابات هم انجام شد رفت، امسال تعداد بیشتری دوست داشتن مشارکت داشته باشن، تو ظاهر بحث ها کارشناسی تر بود، انگار که کاندید های اصلی علاوه بر التزام عملی به نظام، برنامه ریزی بهتری هم انجام داده بودن که رای بیشتری هم بگیرن، تب انتخاباتی تو اطرافیان خیلی زود بالا رفت اما مثل ریاست جمهوری قبلی ساکت بودم و بیشتر دریافت کننده. حتی دوست نداشتم تصمیم بگیرم که رای می دم یا نه....تصمیم گرفتم مثل دفعه ی قبل روز آخر تصمیم بگیرم، برای همین ذهنی یه فولدر درست کردم که بدون اینکه دقیق بخونم اطلاعاتو می ریختم توش، تا روز انتخابات، که نشستم به مطالعه و خب طبعاً لیستم با درصد بالایی اصلاح طلب نوشته شد.

تو این انتخابات چند تا چیز اذیتم کرد، اما از اینکه بحث حزبی دوباره پر رنگ شد و مردم به این اهمیت دادن که اگه دولتی مال یک حزبه، مجلسش هم رو کاغذ باید از کسایی باشه که حمایتش کنن تا کارا راحت تر جلو  بره به نظرم دست آورده مهمیه (این وقت شب انتظار جملات ادبی وپیچیده نداشته باشین، اکابر طور در همین حد می تونم توضیح بدم-دیمی). اما چیزایی که اذیتم کردند به قرار زیر می باشند!:

1. به نظرم اشخاصی که تو بخش ریاست های سه قوه هستن نباید تو مرکزتصمیم گیری دیگه ای در حد مجلس خبرگان حضور داشته باشن. رییس جمهور نفر اول اجرایی کشوره، حضورش در مرکز تصمیم گیری دیگه ای برام اصلاً قابل توجیه نیست، روحانی خوشبینانه نگاه کنیم حدوداً 6 سال دیگه می تونه قدرتو تو دست داشته باشه، اونقدر لینک داره که بتونه تو هر تصمیم گیری نفوذ داشته باشه، خودش هم که حمایت جریان اصلاح طلب ها روداره دیگه خبرگان بودنشو تو این شرایط نمی فهمم. به نظرم سو استفاده از موقعیته! صبر می کرد 8 سال دیگه بعد نامزد می شد. این شرایط دقیقاً منو یاد انتخابات 84 انداخت وقتی هاشمی دوباره کاندید شد. به نظرم حتی اگه طرف خدا هم باشه نباید دوباره کاندید بشه، برای همین اون سال به هاشمی رای ندادم، دوره اول معین، دور دوم هم شرکت نکردم...اونجا به نظرم انتخاب بدتر رای به هاشمی بود. حتی اگر نتیجه ی رای ندادن من یعنی آدمی مثل ا.ن، اما معتقدم اگه آپشن بهتری پرورش نیافته همون ا.ن می بایست می اومد، یه دوره ی مزخرف طی می شد تا چیزهای دیگه به دست بیاد اما دیگه حداقل ریاست جمهوریمون پادشاهی نشه! (ضمناً به شخصه برای هاشمی احترام قائلم!) نمی دونم می تونم منظورمو برسونم یا نه....

2. تبلیغ می شد که به لیست رای بدید! لیستی شک دار! هر شخص حق انتخاب داره اما اینکه روشنفکرا و مطلعین تو رو سوق بدن به چیزی که می دونی درست نیست اذیتم می کرد اونم وقتی که مطمئن نبودم اونایی که عوام رو تشویق به رای دادن به لیست کردن آیا واقعا هم خودشون به لیست رای دادن یا نه! انتظارم از روشنفکرا تحت فشار دادن حزبها برای درست درمون کردن لیست هاست نه تایید چیزیکه می دونن درست نیست.

3. بازی تبلیغاتی بدی بود، حس بدی داشتم، از رای خودم نا مطمئن بودم، یه جوری وحشی شدم، مطالبه گرم الان، با اینکه در ظاهر لیست برنده شده اما نگرانم! حس می کنم این سری باید مراقب عملکرد ها بود، احتمالاً از این حالت منفعل نظاره گردر میام می شینم همه ی جلسه علنی ها رو گوش می دم و اونایی که بهشون رای دادم اگه گاف  گنده بدن شاکی می شم، سیاسی بازی مسخره در میارم. نسبت به عدم تغییرات مثبت بی صبرم، موضعم الان اینه که دیگه چی می خوایین؟ مثل آدم بشینین کارتونو بکنین که مردیم زیر فشار و منتظرم تا مچ بگیرم! می دونم مسخره ست، اما فعلاً این موضع منه :دی

4. نقش رسانه رو دیدمو ترسیدم، چقدر راحت تحت تاثیریم و تاثیر می ذاریم، ترسناک نیست برای شماها؟

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

غم قورت داده شده