Rites of Passage

یادم نمیاد از کی یا چرا قرار گذاشتم با خودم که اینجا اتفاقای زندگیمو بنویسم، مهم هاشو،اونایی که برام خاطره می شن یا می خوام که خاطره بشن، یا اونایی که تو روزمره هام برام مهممی شن، دوست دارم بهشون فکر کنم....شاید از اول، اما یادم نیست که از کی اینقدر وسواس گونه طور می نویسم ازشون، حتی وقتی خیلی شخصی می شن به قیمت مبهم نوشتن مینویسمشون به  طوری که خودم هم بعد از چند سال شاید دقیق یادم نیاد حسش چی بود و چون خیلی رمزآلود نوشته شده مسلماً نوشته ه کمکی نمی کنه اما انگار اگه نوشته ه نباشه یه کار مهمی رونصفه انجام دادم، چیزی  تو گلوم گیر کرده و از این چیزا....
حالا داستان این عکس به جز اینکه نشون دهنده ی یه هدیه ی با ارزش برای منه، حک شدن اسم فیدلر تو محیط واقعیه! انگار که فیدلر یه هویت جدید پیدا کرده باشه و جدی گرفته شده باشه....هنوز نمیدونم حس حک شدنش از چه نوعیه! مدلیه که غارنشینا برای ارضای حس جاودانگی حک می کردن یا مدل نوشتن اول اسم و فامیل دخترهای درباریِ قرنهای هفده هجده میلادیه؟ شایدم  هر  دو! هر کدوم که باشه میدونم وقتی اونایی که فیدلر ومی شناسن وببینم بهشون نشون می دم (مثل الان) اونایی هم نمی شناسن حتماً "زیپو"ی من روخواهند دید اما من طوری فندک وخواهم گرفت که نوشته معلوم نباشه، نه از روی خجالت! اتفاقاً برعکس، با اعتماد به نفس، (مثل همون دخترا که فقط به اونایی که خودشون انتخاب می کردن نوشته ی دستمال ونشون می دادن، یا جلوی پای اون اصیلزاده ی مورد نظر دستمال و می انداختن زمین) اگه هم بر حسب اتفاق دیده بشه و ازم پرسیده بشه که چیه مطمئنم با اون قیافه ی یخم خواهم گفت اسم مستعارمه بین یه سری از دوستام، طوری که طرف رو تشویق به سوال پرسیدن بیشترنکنه، حالا اگه ازمن پرروتر باشه که مجبور می شم بگم که فیلم ویولون زن روی بام و دوست دارم برای همین اسم مستعارم فیدلره...که دیگه چیزی نپرسه یا اگه هم بپرسه بحث  فیلم مطرح بشه :)....دوست دارم این هدیه رو:)
پ.ن. نگار عزیزم، پست قبلی رمانتیک بود اما تلخ  :)  نگاهتو خیلی دوست دارم و سعی خواهم کرد که داستان های شادی رقم بزنم که بیام اینجا تعریف کنم برات:دی

نظرات

‏من گفت…
بروووووووووو....
Ng.A. گفت…
بوووووس :*
دلم برات تنگ شد....
چقدر هم قشنگه این هدیه :)

پست‌های معروف از این وبلاگ

غم قورت داده شده