یعنی گاهی به جایی می رسی که می بینی مانع  خودتی!
یعنی دیگه نمی تونی از شرایط ایرادی بگیری، اون قدر غر زدی و تغییر/ بهبود دیدی که بفهمی اگه تغییری اتفاق افتاده و بهتر شده ماجرا اما الان تو اون آینده ای که میخواستی نیست پس مانع خودتی نه شرایط. (مثل داستان پست  قبل)
ضعف ها/ترس ها و ضعف ها (nX) مانع توهستند، مانع شکوفایی تو هستند ( به صورت جزیی یا کلی).
گذشته دیگه معنایی نداره، تودر حالی و در حال یافتن راه حل، در حال لاس زدن با صورت مسئله یا حتی حمله بهش،در حال آبزروکردن،مقایسه کردن، جلورفتن، پس خوردن حتی اگه شرایط هم بدترشود تومی دونی که یک جایی تقصیر توست نه چون اعتماد به نفس نداری یا روانپریشی،نه!چون تومیدونی اون قدرت پس از رفع ضعف ها معجزه می کند.
ایدهآل گرایی نیست باورم شده است که اگرچیزی را میبینی/ حس می کنی پس می تونی بهش برسی، اگرحل نمیشود از ضعف توست، راه حل رو پیدا نکردی.....

نظرات

Ng.A. گفت…
خیلی هم قوی و عالی :)

پست‌های معروف از این وبلاگ

غم قورت داده شده

Adrenaline Addiction