self disclosure شده معیار زندگی این روزهام، تو زندگی شخصی و کاری هی میزانشو می سنجم لحظه به لحظه. خیلی از تحقیقات (می بینین چه علمی صحبت می کنم؟ :دی) نشون می ده معلم هایی که تازه کارشونو شروع می کنن خیلی درصد کمی از خودشونو سر کلاس نشون می دن و زندگی شخصیشونو و عقایدشون مال خودشونو و دوس ندارن شاگردهاشون چیزی بدونن....اما هر چه تجربه دار تر می شن راحت "شر" می کنن و البته هر چی level شاگردهاشون هم بالا می ره با اون سال بالایی ها راحت تر حرف می زنن....من یک نمونه ی زنده ی نتیجه ی این تحقیقات هستم، 10 سال پیش که شروع کردم حتی سنم رو هم به زور می گفتم بهشون! مخصوصاً چون از خیلی هاشون کوچیک تر بودم می ترسیدم نتونم کلاسو اداره کنم، یا اگه سر کلاسم پسر بود مراقب بودم سوتیِ شخصی ندم که نتونن دست بگیرن :) اما نمی دونم از کجا همه چیز عوض شد، احتمالاً از وقتی می رفتم سر کلاس سطح های بالاتر و مدیر نبودم و نباید 800 تا ملاحظه کاری می کردم در آنِ واحد! این ترم دیگه کارم به جایی رسید که سر کلاس عکس شخصی به بچه ها نشون دادم، از سفرهام و دوست پسر سابق، یه جور خنده دار طوری چیدمشون کنار هم بعد بهشون گفتم برای این عکسا داستان  بنویسید :دی
اول بهمن شد 10 سال که من سر کلاس می رم و کار می کنم. تو این 10 سال بزرگ شدم، پیر شدم، امیدوار شدم، مردم و زنده شدم و نتیجه ی زنده ی تحقیقات خیلی از محققان شدم. مقدار زیادی خل و چل بازی داشتم تو دنیای کاریم، یه عالمه بالا پایین، اما کلی که نگاه می کنم به اندازه ی زندگی شیرین بوده امیدوارم بعد از این هم همینطوری باشه :)

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

غم قورت داده شده

Adrenaline Addiction