تناقض شیرین است؟ 
گاهی....نمی دانم
مشکل وقتی ست که شیرینی و تلخی را وقتی تجربه می کنی که خودت، خودت را در دردسر انداخته ای و چیزی را حس می کنی که دلیلی برای توجیه ش پیدا نمی کنی....شاید معنی میوه ی ممنوعه همین باشد، شیرینی و تلخی هم زمان! به همراه مقدار مناسبی گیجی و گنگی....وقتی درست و غلط در هر لحظه معنای خودشان را از دست می دهند و هیچ قانون و مرام نامه ای بیشتر از 2 دقیقه توجه ت را جلب نمی کنند....و وسوسه، امان از وسوسه....با میوه ی ممنوعه 2 قدم فاصله دارم اما هنوز هم مطمئن نیستم....الان برای حوا احترام بیشتری قائلم، حداقل با اطمینان رفت تا حدی که آدم را هم قانع کرد! من از این جرات ها ندارم!
آخر این داستان چه می شود؟ بی صبرم

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

غم قورت داده شده