- چند وقتی ست که فرشته ی مرگ به شدت بر روی خانواده ی پدری تمرکز کرده تا حدی که امشب یادم نمی اومد که کی مرده ست کی زنده! امیدوارم این فرشته ی عزیز دست از سر ما برداره یه مدت رو خانواده ی کسی نره برای خودش همینطوری پرواز کنه و این قدر به خاطرات و اعصابو روان ما گند نزنه
- صبح برادره داشت صبحانه می خورد و در خلالش با من صحبت فوتبالی می کرد، با هم نتایج فوتبال اروپا رو بررسی می کردیم، نسبت به حذف یووه اظهار خوشحالی کرد و وقتی براش از مصاحبه بعد از بازی "پپ گواردیولا" گفتم بسیار خندید/ خندیدیم.....بعدش یه لحظه ترسیدم، به خودمون شک کردم که یا خدا! ما به چی می خندیم بقیه به چی می خندن! نکنه الان ما عججیبیم، یا کلاً من وظایف خواهریمو خوب انجام نمی دم، باید راجع به چیزای دیگه حرف بزنیم، و که چقدر ما بچه ایم هنوز احتمالاً.....
- در ادامه ی پست بالا:....کلاً در مرحله ی شک م، اعتماد به نفس منفی 50، قدرت تصمیم گیری در حدیه که برای هر چیز ساده از تهران تا لندن نظر سنجی میشه و دنبال تایید هستم و همه چیز تا جایی که میشه به تاخیر می افته....تاریخ این وبلاگ می گه که این مراحل خر چند وقت یه بار برای من اتفاق می افته و بعد از مدتی مرتفع می شه :)
- می رم مصاحبه ی کاری.....پیشنهادات کاری شما بررسی می شود :) از مزایای بنده این است که خیلی خوبم، لطفاً من رو با حقوق مکفی استخدام کنید :دی
- خب خدا بگم این انگلیسار و چی کار کنه که این روزا آدم از صدای عطسه ی خودشم می ترسه، یعنی دیگه حتی نمی تونی بدون ترس و بدون فکر عطسه کنی و فکر کنم همون موقع که بعد از 40 دقیقه تلفن حرف زدن تو کوچه ی خونه ی مادربزرگ ترسیدم، این سرماخوردگیه شروع شد، یه چند روز مبارزه اما بعدش شروع شد. رسماً شنبه ی گذشته فکر میکردم که یکشنبه صبح و نمیبینم، حدود 5روز تو خونه افتادم اما زنده موندم، به قول دوستم خوکی بود؟؟ فک نکنم!(آخه دکتر نرفتم!). مچ نبود با علائمش اما منو خوب انداخت، خب از عوارض و معایب این خونه نشینی براتون بگم که فهمیدم من یکی تحمل زندان انفرادی و ندارم، یعنی به خاطر هیچ چیزی، هیچ دلیلی، هیچ اعتقادی حاضر به تجربش نیستم. دو اینکه وقتی مریضم غیر قابل تحملم (البته میدونستم، صحه گذاری شد)، کسی نباید باهام حرف بزنه. ایمیل، تکست، کتاب ok اما مکالمه اصلاً، یعنی مشکل اینجاست که نمیدونم وقتی کسی باهام حرف میزنه اون صداش چی داره که اذیتم میکنه، موسیقی خوبه ها اما حرف!!! فکرشم نکن، جوک میخوای تعریف کنی پایما، اما لحن صدا که نرمال میشه یا سوالی میشه نمیکشم، وقتی درد دارم هم همینطورم، برای تحمل درد ...
نظرات