رفتیم دوئت پیانو...دقیقتر بگم اجرای چهاردستی، دو نفر همزمان پشت یه پیانو....دو تا ارمنی اجرا کردند به اسم های کارن و آلوین...قبلاً از کارن اجرا دیده بودم و کارشو دوست داشتم، اجرای اون شب هم خوب بود اما فکر میکنم به خاطر چهار دستی بودن یه چیزهایی فدا شد مثل لحن بعضی از قسمت ها، عوضش یه قسمت های دیگه چون برای چهار دست تنظیم شده بود حجم جالبی پیدا کرده بود، برنامه در دو قسمت اجرا شد که بنظرم رپرتوار قسمت اول بهتر و شیرین تر بود...در کل قطعات راحتی نبودند و نوازنده ها مهارت خوبی داشتند اما به قول یکی از دوست هام یه کم مکانیکی بود بعضی جاها، برای مثال تو قسمت "سوییت کارمن" من هم که نه نوازنده ی پیانو هستم نه حرفه ای گوشش می دم میتونستم تشخیص بدم که اجراهای کارمن بهتری شنیدم، با حس بیشتر....در مجموع تجربه ی جالبی بود و نوازنده های دوست داشتنی و جوون و آینده داری هستند، امیدوارم به کارشون به خوبی تو ایران ادامه بدن
زندگیم شده بازی دمینو (domino). برنامه هامو منظم می کنم، کارهام مشخصه، اما برنامه، برنامه ی شلوغیه. برنامه ی روزانه ام به دیواره که هر کی هم که رد شد دید من خوابم بیاد برنامه رو نگاه کنه اگه وقتشه بیدارم کنه. کارهای روزانه ام شده مثل بازی دمینو. هر یه دمینو یکی از کارهاست: کلاس، کار، کلاس، کتاب، ورزش، غذا، خونه، فیلم، کار....همینطوری این دومینوهای سفید با خال های سیاه رو می چینم و می رم جلو، تو یه ردیف صاف هم نمی چینم، شکل می دم به چیدمان، یه جورایی از بالا مثل پیچ های جاده چالوسه، می ره جلو، زمان می گذره. در ظاهر همه چیز خوبه اما اون وسط ها خسته هم می شم به نظر من من اندازه ی دمینو ها نباید برابر باشه، همشون نباید یه قد باشند اما این "دمینو ست" رو من درست نکردم از کارخونه که اومده این شکلی بوده؛ همه یه اندازه، همه یه قد. گاهی خسته می شم، یکی از دمینوها رو میندازم، اون کارو انجام نمی دم، وقتی می افته می خوره به بغلی، اونم می افته می خوره به بعدی....می ره تا آخر ردیف، شانس بیارم دمینو اولی نزدیک ته ردیف باشه که تعداد دمینوهای افتاده کم باشه...یه کارو که انجام نمی دم برای جبران...
نظرات