رفتیم دوئت پیانو...دقیقتر بگم اجرای چهاردستی، دو نفر همزمان پشت یه پیانو....دو تا ارمنی اجرا کردند به اسم های کارن و آلوین...قبلاً از کارن اجرا دیده بودم و کارشو دوست داشتم، اجرای اون شب هم خوب بود اما فکر میکنم به خاطر چهار دستی بودن یه چیزهایی فدا شد مثل لحن بعضی از قسمت ها، عوضش یه قسمت های دیگه چون برای چهار دست تنظیم شده بود حجم جالبی پیدا کرده بود، برنامه در دو قسمت اجرا شد که بنظرم رپرتوار قسمت اول بهتر و شیرین تر بود...در کل قطعات راحتی نبودند و نوازنده ها مهارت خوبی داشتند اما به قول یکی از دوست هام یه کم مکانیکی بود بعضی جاها، برای مثال تو قسمت "سوییت کارمن" من هم که نه نوازنده ی پیانو هستم نه حرفه ای گوشش می دم میتونستم تشخیص بدم که اجراهای کارمن بهتری شنیدم، با حس بیشتر....در مجموع تجربه ی جالبی بود و نوازنده های دوست داشتنی و جوون و آینده داری هستند، امیدوارم به کارشون به خوبی تو ایران ادامه بدن
- خب خدا بگم این انگلیسار و چی کار کنه که این روزا آدم از صدای عطسه ی خودشم می ترسه، یعنی دیگه حتی نمی تونی بدون ترس و بدون فکر عطسه کنی و فکر کنم همون موقع که بعد از 40 دقیقه تلفن حرف زدن تو کوچه ی خونه ی مادربزرگ ترسیدم، این سرماخوردگیه شروع شد، یه چند روز مبارزه اما بعدش شروع شد. رسماً شنبه ی گذشته فکر میکردم که یکشنبه صبح و نمیبینم، حدود 5روز تو خونه افتادم اما زنده موندم، به قول دوستم خوکی بود؟؟ فک نکنم!(آخه دکتر نرفتم!). مچ نبود با علائمش اما منو خوب انداخت، خب از عوارض و معایب این خونه نشینی براتون بگم که فهمیدم من یکی تحمل زندان انفرادی و ندارم، یعنی به خاطر هیچ چیزی، هیچ دلیلی، هیچ اعتقادی حاضر به تجربش نیستم. دو اینکه وقتی مریضم غیر قابل تحملم (البته میدونستم، صحه گذاری شد)، کسی نباید باهام حرف بزنه. ایمیل، تکست، کتاب ok اما مکالمه اصلاً، یعنی مشکل اینجاست که نمیدونم وقتی کسی باهام حرف میزنه اون صداش چی داره که اذیتم میکنه، موسیقی خوبه ها اما حرف!!! فکرشم نکن، جوک میخوای تعریف کنی پایما، اما لحن صدا که نرمال میشه یا سوالی میشه نمیکشم، وقتی درد دارم هم همینطورم، برای تحمل درد ...
نظرات