رفتیم کنسرت شب سنتور تو ارسباران، دو تا اجرا کننده داشت، اجرای اول بداهه/تکنوازی بود، مضراب های پسره سرش قرمز بود وفتی تند حرکت می کرد رو ساز فکر می کردی یه گوله اتیش داره حرکت می کنه، بد نبود، معمولی، حتی فرشته معتقد بود خواب آوره :).
اجرای دوم، اجرای متفاوتی بود، یک نفر نوازنده ی سنتور بود که اواز هم می خوند و یه گروه راوی سه نفره هم داشت، روی شعر اخوان قطعه ساخته بوده و قسمت های راوی رو گروه اجرا می کردن، خب شعر نو هست و فضا سازیهاش! که به نظرم سنتور و یه جاهایی هم آواز فوق العاده
تونستن این فضا ها رو بوجود بیارن، یعنی سنتورش بینظیر بود به قول فرشته باهات حرف می زد ، تو شعر یه فضای شاد و یه فضای غمگین داشت که موقع تغییر فضا یه جا رسماً شوکه کرد منو که این قدر زیبا حسو منتقل کرد، منم که حساس، هی گریه م گرفت :) ایده ی راوی برام جالب بود تا حالا تو اجرایی ندیده بودم، دوستم قبلاً تو کارهای چکناواریان دیده بوده و دوست داشته اما من بار اولم بود، جالب بود اما به نظرم این که موقع حرف راوی ها ساز هیچ همراهی نمی کرد فضا رو بیخودی خالی کرده بود، نمی دونم، یه چیزی بود تو کار این راوی ها که نمیدونم چیه اما به نظرم یه چیزی کم بود...به جز اون همه چیز عالی بود، جاتون خالی

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

غم قورت داده شده

Adrenaline Addiction