می خواهیم بچه مونو بفروشیم (منظورم ماشینه) آگهی دادیم همشهری بعد چون برادره سرش شلوغه امروز من تلفن ها رو جواب می دم :)، به نظرم زنگ خور کمه اما آدم ها جالبن، بعضی ها خیلی خوب و دوست داشتنی بعضی ها گرگ مجسم، بعد من سکته می کنم نمی دونم باید چی کارشون کنم تلفن و که قطع می کنن زنگ می زنم برادره مدل تخلیه روانی که بیا منو نجات بده، خلاصه وضیعتی داریم از 7 صبح.
دعا کنید خوب فروش بره و آدم خوبی بخردش!، کلی بزرگ شدیم با این ماشینه، کلی جاهای خوب رقتیم باهاش، خلاصه شاهد کلی اتفاقات بوده :).

نظرات

امیر گفت…
چی شد؟ مشتری مناسبی پیدا شد؟ من ماشینم رو همینطوری فروختم. با اینکه به دلال فروختم ولی ادم بسیار خوب و با شخصیت و با مناعت طبعی بود.

پست‌های معروف از این وبلاگ

غم قورت داده شده