خب برف هم می تونه فهمیده باشه، برف دیروز فهمیده نبود اما خیلی زیبا و شگفت انگیز بود.
برف فهمیده این مدلیه که یه لایه روی شاخه ی درخت ها رو بگیره، نه خیلی کم که دیده نشه نه خیلی زیاد که از قطر شاخه بیشتر شده باشه، بمیرم که درخت های تهران دووم نیاوردن زیر این برف هایی که تالاپ تالاپ ریخت روشون، اما بدون اغراق زیبا بود، هرچند من نیم ساعت دیر به کلاسم رسیدم، یه جماعتی رو متعجب کردم که برف و جدی نگرفتم و روتین هامو انجام دادم و از ترس ترافیک چمران خونه ی دوستم شام خوردم و آخر سر هم به ترافیک درخت چمران برخورد کردم و قطعی برق خونه! من یادم نمیاد برف پاییزی دیده باشم، فقط یادمه پاییز 81 یه روز صبح که تو درکه بودیم از همون پایین برف گرفت و ما رو حسابی غافلگیر کرد، برف تو تجریش و بزرگراه هم بود اما زود قطع شد، شما چیزی یادتون میاد؟
پ.ن. شوفاژ حمام خونه ی ما یادتون هست؟؟؟ همون که خراب شد؟ دیدید من نگرانی الکی نداشتم؟ دیدید هوا سرد شد و من بی شوفاژ صبح به صبح می رم حموم؟؟؟ کی پاسخگوه الان؟؟؟ امیر موج الان خوشحالی؟؟؟ حئاقل بیا بگو از کجا می تونم یه شوفاژ بخرم، خودم برم دنبال قضیه، تو این خونه که کسی به فکر من نیست!

نظرات

‏امیر گفت…
من الان عمیقا" متاسفم و دارم گوله گوله اشک میریزم! آخه نگرانی و استرس تا کجا؟! آخه مشکلات رو آدم تا کجا میتونه تحمل کنه؟! ببخشید اشک امونم رو بریده و نمیتونم دیگه چیزی تایپ کنم!!!!
Fiddler گفت…
:))) badjens ! ina hamash taghsire to e! b jaaye gerye bolansho boro shoofazh bekhar baramoon

پست‌های معروف از این وبلاگ

غم قورت داده شده

Adrenaline Addiction