خدا رو شکر روز خوبی بود :)
خیلی سخت شروع شد، با یه جلسه ی سخت، با حرف های تلخ اما باید بپذیرم که داره اتفاق می افته دیگه و منم مقصر بودم. فقط فعلاً قراره بهش فکر نکنم پس چیزی هم راجع بهش نمی نویسم (نگار جون شرمنده، خیالت راحت بحث رومنس و این حرف ها نیست).
به خاطر اون جلسه ه کارهای دیگه رو هم کنسل کردم در نتیجه گند زده شد به روز سه شنبه م، احتمالاً بمیرم چون باید با سه تا استاد مختلف جلسه بذارم گزارش بنویسم، پیگیری کنم و.... اما باز بهتر از این بود که با این روحیه می رفتم این ور و اون ور.
حلقه ی سه نفره رو یادتونه؟ عصری رفتیم با هم بیرون که برای هم تصمیم بگیریم. اعضای حلقه منم، رییس سابق و یه دوست جدید که در حقیقت دوست رییس سابقه. تا دوره هم جمع شیم جونم به لبم رسید، چون که رییس سابق تو یه جلسه با کاردینال اینا گیر افتاده بود و کاردینال هم هی جلسه رو طول می داد به همین خاطر ما دیر به هم رسیدیم (کاردینال وکه یادتونه؟؟؟). دوست جدید خیلی دوست داشتنیه، آشوریه و جالبی داستان اینجاست که من همیشه دوست داشتم که یه دوست آشوری داشته باشم و تقریباً باورم نمیشه که آرزوم محقق شده و جالب تر اینکه این آدم هم محلی منه و من همیشه تو ذهنم بود که دوست آشوریم باید همسایمون باشه. واقعاً آدم باید مراقب آرزوهاش باشه، مال من تقریباً همه جوره داره برآورده می شه خدا رو شکر اما خب با روش و جزییات متفاوت.
رفتیم پیاده روی. هوا که فوق العاده بود کوه هم که داشت آدمو صدا می زد اما به لطف کاردینال دیر بود برای کوه بازی، رفتیم رفتیم تا سر فرشته. شدیداً و قویاً پیشنهاد می کنم که به کافه رستوران yogu سر بزنید، عالیه! برای من "شار" و تداعی کرد هر چند که تو نحوه ی پذیرایی و کلاس کار تفاوت داشتن اما خب اینجا هم بالکن داره، اینجا هم منوی خوشگل داره و خب منظره ی فوق العاده، رو به باغ سفارت روسیه و کوه در افق. حرف زدیم حرف زدیم و برای هم تصمیم گرفتیم، قراره کارها رو اجرا کنیم و نتیجشو به هم خبر بدیم، من قرار شده به چند تا دانشگاه ای میل بزنم و ببینم اونا چی می گن، فردا برای دوست آشوری مهمه چند تا قرار ملاقات مهم داره و رییس سابق باید یه سری کارهای عقب موندشو ردیف کنه. خیلی خوش گذشت، هایلایت امروزم همین پیاده روی و حرف زدن ها بود و مهم تر از اون این حس آرامش که آدم هایی هستند که بهت کمک می کنن و نظراتشونو صادقانه می گن و تصمیم گیری رو برات ساده تر می کنن.
پ.ن. داشتم فکر می کردم که ما سه نفر بعد از ده سال کجاییم؟

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

غم قورت داده شده

Adrenaline Addiction