هفته ی پیش شنبه و سه شنبه و چهارشنبه شب با دخی خاله ها و متعلقات رفتیم سینما آزادی جشنواره ی "فیلم شهر". اولاً که من اصلاً نمی دونستم یه همچین جشنواره ای وجود خارجی داره و طبق معمول این همسر انسی بود که ما رو آگاه کرد که شهرداری داره برگزار می کنه (این شهرداری با برنامه داره می ره جلوها)، ثانیاً این که دو شبش تا 9:30 سر کار بودم و با بدن خورد رفتم سینما اما باعث نشد که از با هم بودن لذت نبرم و انرژی نداشته باشم که با انسی بگیم بخندیم، خلاصه اگه کسی با صدای ما اذیت شد (من مریض هم بودم خیلی هم سرفه می کردم) من از همین تریبون طلب پوزش دارم.
مرهم: خیلی خوبه که نقش آدم های مسن تو فیلم ها دیده میشه و این که سطح آگاهی ما نسبت به توانایی هاشون بالا بره و فکر نکنیم فقط ما عقل کلیم و هر کی بلد نیست پا به پای ما تو تکنولوژی جلو بیاد بره بمیره، در اصل مشکلات زندگی ریشه ی یکسان جهانی داره اما صورتش گاهی عوض میشه و آدم ها با نیروی توکل، عقل، محبت و تجربه می تونن هر مشکلی رو حل کنن حالا تو هر سنی که می خوان باشن. به جز مادربزرگ پیر فیلم هیچ چیز دیگشو دوست نداشتم، هنوز دیلوگ های لوس اول فیلم رو نرومه :).
گزارش یک جشن: یکی از طرف من به حاتمی کیا بگه: seriously???????? خب اوکی ازدواج و نگاه جدید به موضوع رو می تونم بفهمم اما فقط در همین حد، فقط می تونم بفهمم و بیشتر از این برای حاتمی کیا و این فیلمش نمی تونم احساسات خرج کنم.
قصه ی پریا: یعنی جیرانی چقدر دوست داره که زن و مرد فیلمش بشینن جلوی هم به هم نگاه کنن بعد مرده از شدت عشق گریه کنه؟؟؟؟؟ یعنی خدا رو شکر که فقط دو تومن پول بلیط دادیم و گر نه من خودمو نمی بخشیدم :) اصلاً ارزش نداره من بیشتر از این حرف بزنم راجع بهش. خیلی خوب اعتیاد/ اعتقاد/ آزادی موضوعات مهم، دغدغه های جامعه ی ما اما دیگه خواهش می کنم یه کم بهتر فیلم بسازید.
در پایان جا داره از جامعه ی هنر به خاطر نقدهای غیر حرفه ایم عذر خواهی کنم، می دونم زحمت می کشید و چون هنرمندید نباید انتظار داشت که همیشه خلاق باشید اما خوب خسته شدم از وضیعت این سینمای داغون :).

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

غم قورت داده شده

Adrenaline Addiction