کنسرت:
خب انتظارم بالا بود، دلم برای استاد تنگ شده بود و دوست داشتم صدای سازشو بشنوم، انتظارم برآورده شد.
دوست همیشگی باهام اومد، نشستیم بالکن طبقه ی اول اولین و دومین صندلی، جای عجیبی بود اما باهم به این نتیجه رسیدیم به خاطر نزدیکی به سن بهترین جا برای پریدن روی استاده :) که خب البته این فرصت رو هم مثل فرصت های دیگه ی زندگیم از دست دادم :).
سه تار استاد فوق العاده بود، شاید چون خودم یه کم یاد گرفتم الان ارزش اون صدا رو بیشتر می فهمم، خلج یار مناسبیه براش، در طول کنسرت با هم ارتباط داشتن و این خیلی لذت بخش بود. اجرای بداهه اصلاً کار راحتی نیست اما وقتی هنرمند ها با هم خوب کار کنند حس آزادی و لذت فوق العاده ای رو منتقل می کنه. تار استاد هم که حرف نداره،اصلاً علیزاده ساز هم نزد نزد فقط یه ساز بگیره بغلش بشینه روبروی ملت از بس که این آدم زیبا ساز بغل می کنه. خلج اینبار ساز سر انگشتی زد، قبلاً شنیده بودمش اما اون شب شب خوبش نبود، غلط نکنم یه جا استاد هم یه گوشه چشمی بهش اومد که: خلج جان پسرم شلوغ نکن اینقدر. هر چند سر انگشتی رو خوب نیومد اما با بم دایره؟ شاهکار کرد، عاشق این ساز شدم.
یکی ازم پرسید کنسرت چه جوری بود آواز هم داشت؟ نه خب، بداهه نوازی دو ساز بود. اصلاً ساز علیزاده حرف می زنه احتیاجی به آواز نیست، قطعه ی شورانگیز انصافاً اینطوری بود. من که گوش ضعیفی دارم صدای حرف زدن شورانگیزو شنیدم دیگه بقیه که جای خود دارن.
دلم برای استاد تنگ شده بود، خوشحالم که صدای سازشو شنیدم.
پ.ن.1. این خانواده ی شجریان خیلی شدید برنامه هاشونو با من تنظیم می کنن، هر جا و هر شب من می رم اونا هم میان :)
پ.ن.2. با تشکر از مسئولین! این حرکات بازسازی که در تالار وحدت انجام داده شده را بسیار پسندیدم :) باشد که هی استاد کنسرت بذاره هی ما بریم کاپوچینوی داغ بخوریم بسوزیم :).


نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

غم قورت داده شده

Adrenaline Addiction