یزد.
خب من تا حرف های مسافرت را تمام نکنم نمی توانم از چیزهای دیگر بگم پس بذارید از سفر کاری به یزد بگم.
اولین بار یزد را 11 سال پیش دیدم و عاشقش شدم به نظرم زیباترین شهر ایران بود. مردم عالی، و یه شهر که وقتی می خواهی بروی روزنامه بخری باید از بین بناهای تاریخی رد بشی، همین دو فاکتور برای اعلام نظر من کافی بود.***
من یزد را خیلی دوست دارم. قبل از سفر هیجان داشتم که ببینم زیباترین شهر ایران هنوز یزد ست یا نه؟!
تنهای تنها رفتم سفر، اولین بار بود که در اتاق هتل تنها بودم و ایشالا که هتل دوربین مخفی در اتاق ها نداشته چون خیلی زیاد از این تنهایی استفاده کردم :). میزبان مهمان نوازم که از شدت مهمان نوازی و تعارف دهن من را سرویس کرده بود تقریباً هر روز بعد از کار همراهم بود اما کافی نبود، چون من همیشه عادت دارم در سفرها با دوستان و فامیل "پت و مت" بازی کنیم و بعد در طول سفر به هم تکیه کنیم. من موبایل جا بذارم و "مت" هم موبایل جا بذارد، با "مت" عکاسی کنیم با هم سوتی بدهیم و با هم در سفر زندگی کنیم، این دفعه "مت" ی در کار نبود و من تنهایی به همه ی سوتی ها خندیدم.
قبل از سفر به جز هیجان برای سفر، چمدان بستن هم برایم جالب بود. اولین بار بود که می دیدم که دارم یه عالمه وسایل آرایشی بهداشتی پک می کنم، از خودم تعجب کردم و کم کم باورم شد که بیشتر شبیه زن های اطرافم شدم.
یزد شهر کوچکی ست، به اندازه ای کوچک که حداقل 80% مردم این شهر متوجه شدند که من به شهرشان رفتم و مهمان چه کسی بودم و برای چه کاری رفتم. تمام کارمندان هتل و اقوامشان به یک طریقی به کار من مربوط می شدند و هر روز میزان پیشرفت کار را از من می پرسیدند. یزد شهر کوچکی ست و فاصله ی 15دقیقه ای هتل تا محل کار یعنی از یک سر شهر به سر دیگرش.
من یزد را خیلی دوست دارم هر چند در این سفر فهمیدم یزدی ها مثل 11 سال پیش شهرشان را دوست ندارند و من از آنها متعصب تر هستم. من فقط غصه خوردم و کلی به ماهواره و هالیوود و د.و.ل.ت. خدمتگزار فحش دادم و سعی کردم به یزدی های نسل جدید بگویم زیبایی یزد در متفاوت بودنش است، در نداشتن جنگل های شمال و بناهای تجملی اصفهان است، زیبایی یزد خشت و کاه گلش است و تاریخش که نشان دهنده ی مردمی سخت کوش و امیدوار است که در عین نداشتن سبزه و تجمل یک شهر زیبا و فروتن را ساختند.
آدم های 11 سال پیش را ندیدم اما دوست های جدیدی پیدا کردم که با هم در تماس هستیم، هرچند متفاوت اما دوست های جدید هم دوست داشتنی هستند، یزدی ها هم چنان مهمان نواز هستند، برای من "شولی" درست کردند و قیمه یزدی وانار و آب انار و شیرینی خوردیم.
شهر تغییر کرده بود و من به کمک میزبان بناهایی را دیدم که قبلاً ندیده بودم، مثلاً مسجد جامع موقع غروب، میر چماق موقع غروب، موزه ی آب، تعداد زیادی هتل سنتی که همه بناهای باز سازی شده خانه های قدیمی با همان حیاط های اندرونی بیرونی و نارنجستان و بادگیر بودند اما هر کدام با حال و هوای متفاوت....یزد شهر کوچکی ست و مثل اینکه زن هایش تنهایی 8 شب خیابان گردی نمی کنند چون یک شب که من میزبان را پیچاندم و هوس پیاده روی داشتم مثل یک فاحشه با من برخورد شد و خب زود برگشتم هتل.
هتل من هم سنتی بود اما نه درجه یک، کارمندها خیلی آموزش دیده نبودند و بیشتر داشتند همان خانه ی قدیمی را اداره می کردند تا هتل را و من هم همسایه ی جدید و عزیزشان بودم، واقعاً حس می کردم در خانه ام مخصوصاً وقتی مهمانپذیر شیفت صبح با نگرانی از من می پرسید که چرا صبحانه نمی خورم و یا برای اتاقم چه میخواهم بدون اینکه خودش نظری داشته باشد، خیلی سریع و در شب اول کارمند شیفت شب پذیرش شد "مت" من، البته خودش نمی دانست اما از بس که در این هتل جدید بود و از بس که نمی دانست به سوال های من چه جوابی بدهد و هی به همکارش زنگ میزد یک شبه شد "مت" من، و من هر شب منتظر شاهکار جدیدش بودم. من و او یک راز مشترک داشتیم اما چون یزد شهر کوچکی ست و من نمی دانم چطور در شهر کوچک رازم را مخفی نگه دارم همه در روز دوم از راز من باخبر شدند. سفر بعدی با تجربه تر برخورد می کنم.
یک هفته گذشت، روزها سریع تر از شب ها. با وجود همه ی تغییرات و استرس و سختی های سفر (میانگین روزی 9 ساعت کار) سفر خوبی بود ( هر چند من سفرهای کاری را دوست ندارم و جز خوش گذرانی های سال حسابشان نمی کنم)، حس کردم برآورد مثبتی داشت حتی کوتاه مدت، با وجود همه ی فشردگی ها و خستگی ها و سر و کله زدن با آدم های جدید سفر خوبی بود و من هم چنان فکر میکنم که یزد یکی از زیباترین شهر های ایران است.
پ.ن.1. از من راجع به راز مشترک با پسره نپرسید توضیح نمی دهم D:
پ.ن.2. طولانی شد، سه هفته ست این حرف ها را می خواستم بزنم نمیشد و به خاطر همین فاصله افتادن هم یه کم پراکنده شد. ببخشید.
*** خب البته شهر بزرگ شده و بیشتر وقتی در بافت تاریخی شهر هستی بناهای تاریخی که همینطوری ریخته را میبینی، قسمت های جدید شهر این مزایا را ندارد.

نظرات

MisS nc گفت…
پست بعدیت اگه راجب به راز مشترک تو و پسر نباشه کشتمت .

پست‌های معروف از این وبلاگ

غم قورت داده شده

Adrenaline Addiction