سفرها تموم شد و من مثلاً خونه ام. از جمعه شب که برگشتم تمام مدت در حال رتق و فتق امور یومیه هستم :) دیروز عصر که رسماً از دریافت این همه حجم اطلاعاتی در سه روز و درگیری فکری خسته شده بودم همه چیز رو ول کردم رفتم محک پیش بقیه. این هفته اتاق جوانان در محک حسابی شلوغه، باید خبرنامه ها آماده بشه به همین خاطر همه بسیج شدند. یکی خبرنامه میذاره تو سلفون نفر بعدی آدرس می ذاره نفر آخر چسب می زنه، حجم بسته ها که زیاد شد همشو می ذاری تو گونی، گونی و می بری تو راهرو و دوباره از اول...کلاً حس می کنی داری تو کارخونه ی پدربزرگ پرین کار می کنی اما با یه سری مزایا: با دوستات می گی می خندی/ آشنای مشترک پیدا می کنی/ بهشون در مورد امتحان IELTS و کلاس زبان خوب مشاوره می دی و میری تو "بالکن خوشگله" شهر و ماه رو نگاه می کنی. فرصت خوبیه که یادت بره بیرون از کارخونه چه خبره، آخر سر هم جنازه برمیگردی و راحت می خوابی.
سفرها عالی بودند. سفر اول یه برنامه ی کمپینگ به جنگل های 2000 بود. دیگه خود عنوان سفر معلوم میکنه که چقدر عالی بوده دیگه مگه نه؟؟؟
اولین تجربه ی چادر زنیه من بود و چندمین برای بقیه. طبیعت که فوق العاده بود اما به قول با تجربه های جمع جنگل حالش خوب نبود، راهسازی و آدم ها و خشکسالی و...جنگل رو یه کم تنک و بی حال کرده بود. با این حال مه دیدیم، تو مه راه رفتیم، خونه درختی دیدیم غذاهای خوشمزه خوردیم و سه روز تو طبیعت زندگی کردیم و برگشتیم شهر :)
سفر دوم هم که یزد رفتم، این سفره کاری بود اما تفریحات سالم هم داشتیم. حالا جزییات بیشتر سفرها رو بعداً بیشتر توضیح میدم، الان باید برم کلاس یوگا، به نیت همه سلام بر خورشید انجام می دم ایشالا که انرژیش بهتون برسه. :)

نظرات

Ng.A. گفت…
ye energy khoobi be man resid, age kaare to bood, mamnoon :D
ba'ad ham khastam begam zendegi por jonb o jooshet ro kheili doost daram, merci minevisi, kaash bishtar mineveshti! :D
:*
Fiddler گفت…
che khub ke energy dashti, man ke sa'y kardam befrestam, hala maale man bude ya kase dg nemidunam vaghean :D merc khob dustam ke tashvigh mikoni khob :)

پست‌های معروف از این وبلاگ

غم قورت داده شده