خب گیر دادم دیگه، به این داستان هویت وبلاگم گیر دادم :). نگار نظرت خیلی جالب بود برام، خوشحالم ازت خواستم توضیح بدی، خب در اینکه این وبلاگ تصویری از منه شکی نیست، اما همونطور که Dawn گفت شاید همه ی تصویر نباشه، به هر حال ارتباط یه طرفه است تقریباً و همه ی زوایای شخصیتی آدم دیده نمیشه اما فکر های آدم حداقل می ریزه بیرون، فکر هایی که همیشه و همه جا گفته نمیشه، یا حتی در لحظه هم به وجود نمیاد وقتی میایی خونه یهو می بینی آره اصلاً فکرت الان اینه پس میریزیش بیرون، بعضی اوقات هم فکر های همیشگی تو می گی/ باورهاتو می گی، نظرتو می گی قضاوت می کنی و....
برای من وبلاگ برای شر کردن دوست داشتن هام/ فکر هام اتفاقات زندگیم با بقیه بوده، هیچ وقت دوست نداشتم ورود به وبلاگم محدود بشه از یه طرفی هم امیدوار بودم گیر آشناهای فضول نیفتم، گیر آدم هایی که با یه خط خوندن از آدم شروع کنن به قضاوت های عجیب غریب و....اینجا برام یه جای یواشکی نیست اما همین طوری هم به همه معرفی اش نمی کنم که سلام خوب هستید؟ این شماره تلفن من اینم آدرس وبلاگم، اینجا برام یه محیط اجتماعیه مثل هر جای دیگه پس قوانین زندگی اجتماعیم توش رعایت میشه، مسلماً آزادتر هستم چون خوبی وبلاگ اینه که تو حرف می زنی هر چقدر بخواهی هر جور که بخواهی و پذیرفته شده است که هر جور میخواهی باشی اما سعی می کنم تا جایی پیش برم که واقعاً بعدش پشیمون نشم از حرف هایی که زدم یا کسی نرنجه از خوندن اینجا. خب مجبور میشم خودسانسوری کنم بهتر شدم نسبت به روزهای اول اما باز صد در صد نمی نویسم همه چیزو، از روابط شخصیم نمی نویسم نگار یا اگه نوشتم اینقدر در لفافه بوده که آخرش معلوم نبوده من با دوست دخترم بیرون بودم یا پسر، عاشق بودم یا عصبانی، می خوام طرف و بکشم یا براش بمیرم خلاصه گند زدم به واقعه اما تو اون لحظه اونطوری میشده فقط گفتش فکر کنم، حالا به خاطر تو سعی می کنم تایم این قسمت و زیادتر کنم :)
در ضمن من فوق العاده آدم احساساتی هستم ( بگم چقدر!؟ در حد خر خوبه؟ منظورو می رسونه؟ :)) اصلاً اگه میشد سرچ کرد تو این وبلاگ، آمار فعل دوست دارم یا دوست ندارم از هر کلمه ی دیگه ای بالاتره، حالا باز بیشتر توضیح می دم ;)

نظرات

Ng.A. گفت…
من بعد از اینکه دیدمت شکی ندارم در اینکه آدم بسیار با احساس و احساساتی هستی ولی خب قبلش از طریق وبلاگت اصلا چنین حسی نگرفته بودم! شرمنده به خدا... ولی خود تو در مورد من فکر کن و ببین خود واقعیم چقدر فرق دارم با اون کسی که تو وبلاگ هست! پس خیلی سخت نگیر :)
امیرحسین گفت…
فلسفه وبلاگ الان من با روزای اولم کلن فرق میکنه. الان برای هر چیزی که مینویسم باید به کلی آدم شناس و ناشناس توضیح بدم. بعد قضاوتای عجیب غریبی از خودم دیدم. اصن نمیدونم الان چرا دارم مینویسم و ادامه میدم! شده فقط روزمره نویسی. بدون ذره ای بروز احساس درونی یا حرف دل!

پست‌های معروف از این وبلاگ

غم قورت داده شده

Adrenaline Addiction