ما فوتبالی ها خرافاتی هستیم، باید اعتراف کرد بالاخره همه یه روز می فهمن، پس با افتخار: بله ما خرافاتی هستیم. هر کسی یه جور خرافاتیه، بعضی ها نسبت به ورزشگاه حساسن، بعضی ها نسبت به شماره ی پیراهن، یه عده روز های هفته براشون مهمه یه عده هم خرافات آماری هستند ...... یه هیجان خاص قبل از بازی مهم و تجربه می کنی و علاوه بر دقت به ارنج arrange تیم و بازیکن های مصدوم و وضعیت تیمت یه نیم نگاهی هم به مسایل خرافی داری، هیجانه خیلی قشنگه مخصوصن اگه بازی به جز خودت برای اطرافیانت مهم باشه که دیگه خیلی حال می کنی، من جز دسته ی آخر هستم، یعنی بدجوری آماری خرافاتی هستم، هر چند همیشه تو بیم و امید قضیه می مونی اما آخرش برام خیلی عجیب نبود که تو سال 2006 تاریخ سال 90 تکرار شد، وقتی که تو سال 90 آلمان تو ایتالیا قهرمان شد و تیم میزبان سوم، خیلی دوست داشتم دوباره تو 2006 تکرار نشه اما آخرش به نظرم منطقی بود که حالا آلمان به عنوان میزبان سوم بشه و ایتالیا قهرمان، حالا وضع منو تصور کنید برای بازی هفته ی پیش وقتی بایرن و منچستر بازی داشتند، خرافه ی داستان بر میگیرده به نتایج بایرن، از نظر من وقتی بایرن تو بازی رفت تو خونه ی خودش 2-1 می بره احتمال زیاد تو بازی برگشت می بازه، اصلاً از نتیجه ی 2-1 برای تیم های خودم تو زمین خودشون بدم میاد، 2-1 بوی مرگ میده، بوی شکست سنگین تو خونه ی حریف و میده، اصلاً 2-1 بردن هیچ افتخاری نداره، فکر کن بایرن با اون نتیجه رفت تو اولترافورد، نیمه ی اول سه تا گل خورد!!!!! قیافه ی منو باید می دیدی، اصرار داشتم که پدر اینا تلویزیون و خاموش کنن چون می دونستم که سکته می کنم و همش داشتم به اون 2-1 فکر می کردم به وقتی که رئال هم بایرن و برده بود، خلاصه اینکه تا بایرن اون دو تا گل قشنگ و بزنه و بره بالا من سکته کردم، طبق معمول خانواده حمایت کردند از من و جا داره من از همین تریبون ازشون تشکر کنم و همینطور از کسی که قانون گل زده ی بیشتر در خونه ی حریف و پیشنهاد داده برای اولین بار این قانون خیلی بهم چسبید، خیلی حس قشنگیه که خرافاتت به واقعیت تبدیل نشه و من برای بایرن خوشحالم و امیدوارم لیون و درس حسابی شکست بده. در ضمن جا داره از بچه های بارسلونا هم تشکر کنم که این رئالی ها با اون تیم کهکشانی مزخرف شماره دو رو خوب شکست دادن، تحلیل های دکتر صدر رو خیلی دوست دارم، با نمکه نه؟
- در راستای زندگی کردن با دوست های مهمانی که زود دوباره قراره برگردن خارج از وطن و با ایده گرفتن از مکالمات روزمره مون زد به سرم که بریم بولینگ بازی کنیم با هم، اینطوری شد که دیروز سه نفری رفتیم باشگاه انقلاب و یه ساعتی بولینگ زدیم، بسیار چسبید جاتون خالی، اولین تجربه ی بولینگ من بود اما موفقیت آمیز بود فکر کنم، اصلاً باید این حسو تجربه کنید وقتی با یه ضربه 10 تا پین و می اندازید یه حس موفقیت شیرین و فوری و میده به آدم حسی که همیشه بعد از هر کاری که درست انجام میدی به این زودی لمسش نمی کنی ( بله درست فهمیدید من خیلی حرفه ای شدم تو همون یه ساعت). خلاصه توصیه می شود، باشد که از لذت برندگانش باشید.

نظرات

‏Belli گفت…
زنده باد پائولو مالدینی!
امیر گفت…
ای کوفت بایرن بشه این پیروزی مزخرف حال به هم زنش! ای نوش جون بارسا با اون لیونل مسی جیگرش که من آخرش میرم میگیرمش!
‏Belli گفت…
زنده باد پائولو مالدینی

پائولوی مالدینیه، سرور هر چی لنگیه

( لنگی = بایرن )
MisS nc گفت…
خدا رو شكر كه فوتبالي نيستم ،‌اما خرافات عددي و آماري و شمارشي هستم .
----
بابا بولينگ . . . پس اون شب كه تلفن زدم داشتي ميرفتي باشگاه بولينگ ؟؟؟
Fiddler گفت…
@ nc: na un shab dashtam miraftam piaderavi :)
‏ناشناس گفت…
bowling, piaderavi, cinema ....cheghadr in zendegi sakhte vaghean lool

پست‌های معروف از این وبلاگ

غم قورت داده شده

Adrenaline Addiction