- الان از این مدل ها هستم که مغزم پر از یه عالمه موضوعه، احتمالاً نوشته ی بی سرو تهی از آب در میاد، خواستم اخطار داده باشم :)
گاهی اوقات آدم این قدر نسبت به بعضی مسائل مطمئنه که هیچ وقت فکر نمی کنه اون بلا سر خودش بیاد یا خودش تو اون موقعیت و یا لحظه قرار بگیره یا اون کارو اننجام بده و خلاف انتظار خودش رفتار کنه. گاهی اون لحظه که داره اتفاق می افته تغییر و می فهمی گاهی هم بعد از یه مدت تازه دوزاریت می افته که آره تو هم تغییر کردی....گاهی جالبه، گاهی ترسناکه.
- سخت بود. برای من دیروز سخت بود. شروع کردن زندگی عادی سخت بود اما شروع شد و در روز دوم یه پیشنهاد کاری گرفتم، به احتمال زیاد می گم نه اما حس خوبی بود که شروع سال با پییشنهاد کاری باشه امیدوارم ادامه پیدا کنه :). دیروز سخت بود، صبح فهمیدیم که برادر یکی از دوست های مادر فوت کردند. تلفن پشت تلفن .پرس و جو از دوستای دیگه. خبر دادن به همه. پنجاه سالش هم نبود تو خواب سکته کرده. شب رییس سابقم شماره اش افتاد رو موبایلم، با جیغ خوشحالی تلفنشو جواب دادم آخه بچه ام از انگلیس برگشته بود یه 10 روزی پیشمون هست D: . هیچ وقت نفهمیدم با احساسات متناقضم تو یه روز چی کار کنم!!!
- حالا که تعطیلات تموم شده جا داره که از دوست هایی که در این مدت به صورت آنلاین و بیست و چهار ساعته با من بودند تشکر کنم، منو حسابی دوباره معتاد چت کردن کردند و احتمالاً اگه این قضیه تا چند روز دیگه ادامه پیدا کنه باید برم خودمو به rehab معرفی کنم. خیلی خوش گذشت باهاتون. مرسی زیاد. اینقدر خوب بود که دیگه الان فکر می کنم آدم گریز شدم. به خیلی ها تو عید زنگ نزدم، به خیلی ها تبریک نگفتم از بس که سرم گرم بود و البته کار درستی نکردم می دونم خودمم، جواب اس ام اس ندادم و به زور جواب تلفن می دادم. موسیقی، فیلم، چت، فامیل، پیاده روی، وبلاگ بازی، مهمون بازی و آرشیو مرتب کردن....دیگه برای آدم وقت دیگه ای نمی ذاره خب...از اون هایی که به یادم بودن ممنونم ایشالا در این دو هفته ی باقی مونده ی فروردین به بقیه ی دوست ها هم می رسم فقط امیدوارم هنوز با من دوست مونده باشن D: خب دروغ که نمی تونم بگم وقتی نمی شده نمی شده دیگه...عید تبریک گفتن الکی که بدتره، مگه نه؟؟؟؟
- اصلاً می دونی از این دوست هایی که بعد از هزار سال وقتی به هم می رسید مثل همیشه می تونید با هم ارتباط برقرار کنید خوشم میاد (قبلاً هم گفتم فکر کنم) ای کاش همه همینطوری باشند، البته فکر کنم خودم الان اینطوری نیستم اما سعی می کنم اخلاق *همو درست کنم و دوباره همونطوری بشم.
- طرف فامیلته ها اما نمی شناسیش یعنی به هر دلیلی از هم دورید و نشناختیش تا حالا. بعد میشه مهمونت، بعد همش می بینیش، یا طرف غریبست یا طرف دوست قدیمی که از هم دور شدید و وقتی برگشته دیگه نمی شناسیش، فکر کنم با این دسته از آدم ها باید یهو تو حال زندگی کرد که بتونی باهاشون ارتباط برقرار کنی، بتونی زندگی کنی. بتونی دوست بشی یا اینکه دوباره دوست بشی، از گذشته شروع کردن اینکه چه خبرا چی کارا کردی همیشه جواب نمیده، یا این روزا برای من جواب نمیده، یعنی اینکه مثل تاریخ ویل دورانت یا رو بشینه به ترتیب از یک سالگی تا الانشو یهو برات ردیف کنه که چی کارا کرده حال نمیده، اما وقتی شروع می کنه باهات تو لحظه زندگی کردن و بعد یه چیزی تو لحظه باعث میشه که یاد یه جیزی از گذشته بیفته و خاطره بگه آی حال میده، آی تو طرفو می فهمی، آی که رابطه هه خوب شکل می گیره....هفته ی دوم عید تجربه ش کردم با فامیلی که نمی شناختم تقریباً سه چهار روز زندگی کردیم. از فمینیست های نسل سومی(بحث مورد علاقه ی من) تا رنگ مورد علاقه ی لاک دستمون حرف زدیم البته زغال خوب و رفیق ناباب هم موثر بود (طرف پایه بود شدید) خیلی خوش گذشت، برای من که تجربه ی جالبی بود خوشی داستان تا حدی بود که من خودمم نفهمیدم که باحال بوده تا اینکه مادر دیشب گفت که من خیلی خوشحال شدم وقتی دیدم تو اونطوری داری می خندی و خوشحالی، دیدم یا من زیادی دپ بودم قبلاً، یا اینکه واقعاً خیلی خوب بوده که مامانه که دور برمون بوده حال کرده با خوشحالیه اکیپ ما! ایشالا همتون همیشه خوب و خوش باشید خب و خوشحالی هامون ادامه داشته باشه

نظرات

‏ناشناس گفت…
ehsasate motenaghez che phrase jalebi . manam ba in mozoo vaghean bazi ughat dargiram. yek nafar jelom vaysade azash khosham nemiyad akhmamo kardam too ham jeddi yeho yeki miad kolli doosesh daram mikham jigh bezanam beparam bala ..hala to bashi chikar mikoni???????? khodayi sakhte ha lool omidvaram dobare abolfazlo seda nakoni khub man injoori gereftam to momkene yejoor dige begiri loool
Fiddler گفت…
LOOOL na ba abalfazl kari nadaram, khub gerefti :D, kollan asheghe gereftanetam :)
‏Belli گفت…
میخای بقلم کنی بوسم کنی؟
Fiddler گفت…
به بللی: ابالفضل! خدا کنه فرزین این کامنت تو رو نبینه و گر نه تا آخر عمر منو بیچاره می کنه D:
‏ناشناس گفت…
ey baba baz ko te abolfazlo be komak talabidi khodet balad nisti az khodet defa koni?lool
‏Belli گفت…
در مقابل من دفاع کنه؟
یه بوس ازش خواستم! دفاع نمیخاد که! مثه همیشه که می زنه تو ذوقم میگه نمیدم..الانم بیاد بگه نمیدم!

یا به قول خودش: نه عزیزم، نه!

چرا فرزینو بهانه می کنی؟ فرزین خیلی هم خوشحال میشه!
‏ناشناس گفت…
kheili kam kar shodia eeeeeee chera neminevisi?

پست‌های معروف از این وبلاگ

غم قورت داده شده