- خب خواننده ی خوب یعنی انسی، خیلی قشنگ پست و خوند سوال هاشو پرسید حالا پاداشش اینه که من براش توضیح بدم. هفته ی گذشته با بچه های محک رفتیم بولینگ عبده، بچه ها با خانواده هاشون اومده بودند و ما هم مراقبشون بودیم و پذیرایی می کردیم، فکر کنم به همه خوش گذشت من که خودکشی کردم. دوبار "قطار اینکا" شوار شدم و یه عالمه جیغ زدم، به نظرم برای بچه ها وسیله ی ترسناکیه البته D: فیل سواری هم نکردم اما اینقدر هفته ی گذشته خسته بودم که نمی دونستم فیل از روم رد شده که کوفته ام یا اینکه باید یه فیل از روم رد بشه که خستگیم در بیاد.
- خیابان انقلاب و کتابفروشی هاش یعنی بهشت، کتابفروشی/ کتابخانه از اون مکان هایی هستند که geek بودن تو براشون تعریف شده است و تو می تونی از این وجهه ی شخصیتی ت لذت ببری، پس از سال ها جستجو ابله و آزردگان داستایوفسکی رو با اون ترجمه ای که می خواستم پیدا کردم، البته با تشکر از وحید.
- چرا آدم های بیشعور زندگیتو رو مجبوری هی ببینی اما آدم های با شعورزندگیت رو نه؟ الان شدید از دست آدم های بیشعور زندگیم عصبانیم و وقتی فکر میکنم نمی دونم از کدوم کارشون باید عصبانی باشم اما یه حسی بهم میگه کارشون اشتباه بود، دیگه نمی تونم کاراشونو محک بزنم و دقیق اشتباهشونو پیدا کنم شاید چون خیلی طبیعی بی شعورن و کارهاشون طبیعی به نظر میاد شاید چون خیلی کم آدم با شعور می بینم یادم رفته تو اون موقعیت شعور کجای قضیه رو می تونه بگیره، نمی دونم....نمی دونم. ترسم اینه که نکنه جلوی آدم های باشعور زندگیم بی شعور بودم اونا منو گذاشتن کنار، فک کن!!!!
- خونه تکونیم هنوز تموم نشده، با این سیستم من معلوم نیست کی تموم شه کلاً، هر برگ کاغذ نوشته شده 5 دقیقه وقتمو میگیره: می خونمش، یاد خاطرات می افتم (مخصوصاً بعضی هاشو که فراموش کردم) و بعد تصمیم میگیرم که باهاش چی کار کنم....ایشالا تموم میشه تا قبل از سال تحویل. (تازه برای تنوع بعد از مرتب کردن هر قسمت آن لاین هم میشم یه استراحتی هم می کنم D:).
- خیابان انقلاب و کتابفروشی هاش یعنی بهشت، کتابفروشی/ کتابخانه از اون مکان هایی هستند که geek بودن تو براشون تعریف شده است و تو می تونی از این وجهه ی شخصیتی ت لذت ببری، پس از سال ها جستجو ابله و آزردگان داستایوفسکی رو با اون ترجمه ای که می خواستم پیدا کردم، البته با تشکر از وحید.
- چرا آدم های بیشعور زندگیتو رو مجبوری هی ببینی اما آدم های با شعورزندگیت رو نه؟ الان شدید از دست آدم های بیشعور زندگیم عصبانیم و وقتی فکر میکنم نمی دونم از کدوم کارشون باید عصبانی باشم اما یه حسی بهم میگه کارشون اشتباه بود، دیگه نمی تونم کاراشونو محک بزنم و دقیق اشتباهشونو پیدا کنم شاید چون خیلی طبیعی بی شعورن و کارهاشون طبیعی به نظر میاد شاید چون خیلی کم آدم با شعور می بینم یادم رفته تو اون موقعیت شعور کجای قضیه رو می تونه بگیره، نمی دونم....نمی دونم. ترسم اینه که نکنه جلوی آدم های باشعور زندگیم بی شعور بودم اونا منو گذاشتن کنار، فک کن!!!!
- خونه تکونیم هنوز تموم نشده، با این سیستم من معلوم نیست کی تموم شه کلاً، هر برگ کاغذ نوشته شده 5 دقیقه وقتمو میگیره: می خونمش، یاد خاطرات می افتم (مخصوصاً بعضی هاشو که فراموش کردم) و بعد تصمیم میگیرم که باهاش چی کار کنم....ایشالا تموم میشه تا قبل از سال تحویل. (تازه برای تنوع بعد از مرتب کردن هر قسمت آن لاین هم میشم یه استراحتی هم می کنم D:).
نظرات
به نظرم تو جلوی من که خیلی باشعورم..با شعور بودی در بیشتر مواقع!!!
کلا تو رو می زارم جزو دوستای باشعورم! ولی خوب دید هر کس متفاوته..ولی از اونجایی که به نظرم کلا اخلاقت اینطوریه..بعید می دونم جزو بیشعورای کسی کلا قرار بگیری
میخای به من پول بده بیام تمیز کنم اتاقتو!
@ نا شناس: خب می تونی بیشتر با من بگردی که بگم زیاد آدم با شعور میبینم....منو نپیچون خب مثل بعضیا (جان من نیا بگو که خب خودت امروز دیر اومدی، نمیشد زودتر به مولا)
حالا من به درک! خودت چی عزیزم؟!
لیبل: خر کردن ملت
ورژن جدی:
باشعوری و بیشعوری، از تعداد ادمای دور و بر ادم مشخص نمیشه
اینطوری نیست که مثلا اگه در و برت ادم زیاد باشه، یعنی تو خیلی باشعوری! و اگر نباشه، یعنی بی شعوری!
حتی بیشتر مواقع، ادمایی که معیار و چی بهش میگن تو فارسی پرنسیپ! خاصی ندارن واسه زندگی شون و روابطشون، دورشون شلوغ تره
حالا کلا این ربطی به پست تو نداشت!! نیای بگی تو کلا در مورد هر چی دلت بخواد نظر میدی!!! البته خوب من اختیار ذهن و دهن خودمو دارم! هر چی بخوام میگم!
شایدم بشه اینطوری ربطش داد که، متاسفانه، چون ادمای بیشعور معمولا دورشون پر از ادمه! ادم فکر میکنه نرمال بودن اون طوریه
و اینجاس که ادم خودش شک می کنه که شاید من نرمال نیستم و بیشعورم!
در هر حال، یادت باشه تو باشعوری! اگرم احساس می کنی نیستی...برو 4 تا کتاب درست درمون بخون! بلکه مثه من رستگار بشی!
البته بعید می دونم، تو هر جوری هستی از اولش، همونطوری خواهی بود...اصلاح ناپذیری!
حالا در مورد اینکه ایا من باشعورم یا نه!
خوب من استدلالی که توی چت کردم رو اینجا می کنم!
اگر من باشعورم! پس با شعور خودم تشخیص دادم که تو با شعوری! و باهات رابطه دارم!
اگر من بیشعورم، اینجا دو حالت داره!
اگر من بیشعورم و تو هنوز با من رابطه داری...پس تو هم بیشعوری! که نمی تونی یه رابطه ی ناسالم رو قطع کنی
اگر من ببشعورم، و تو نفهمیدی که من بیشعورم! پس تو هم بیشعوری!
پس کلا میشه اینطوری هم فکر کرد که من و تو جفتمون بی شعوریم!
پیوست!
از بس وسط کامنت با هم حرف زدی و منو تحت فشار گذاشتی...نفهمیدم چی به چی شد!
@بللی: می خواهی کامنتتو تگ کنم؟؟؟ خشم ذاتی، فیدلر دوست دارم اما خشم ذاتیم نمی ذاره رک و راست بهت بگم،همه چیز تقصیره همست به جز من،من کلاً نمی خونم تو چی میگی حرفه خودمو می زنم، پارسال بهار دسته جمعی رفته بودیم زیارت و قس علیهذاD:
حیف من که این همه وقت میزارم برات کامنت درست حسابی بزارم!
حیف من واقعا! حقت همون کامنت اسپمی های وبلاگ خوبی داری به منم سر بزنه!
تو از اون ادمایی که اعتماد به نفس ادمو یه لحظه بر باد میدی!
لیبل: بللی گیج
پیوست: از این به بعد برای کامنت اسپمی میزارم تا بفهمی کامنت های من چه ارزشی داره!!!
تازه..بابای لارسو یادت رفت تو تگ!
که ترسیدی نظر ندادی!
تکذیبیه: این فقط در مورد یوگی صدق می کنه و من هر گونه بی احترامی و بی تربیتی رو در مورد هر کس دیگری تکذیب میکنم
با تشکر از بابای لارس برای دلگرمی!