- خب یه دوست خوب بهم فیلم داده ببینم، منم که قحطی زدم ناجور، زیر24 ساعت 4 تا فیلم دیدم. Once رو خیلی دوست داشتم، یعنی واقعن خیلی، خیلی سریع obsessed شدم ( مثل همیشه ) و خودکشی دارم می کنم با این فیلم، هر چی راجع بهش تو اینترنت بود سرچ کردم، الان دوست دارم این هنرپیشه مردرو ببینم خیلی cute هستن ایشون. بازم از دوستم ممنونم چون دیگه پدر همرو درآورده بودم از بس این فیلم مستند متالیکا رو تو یه هفته ی گذشته می دیدم.
- "کامبیز" از نظر من اسم خوبیه برای لپ تاپه( مرسی زن شین )، هر چند هنوز معتقدم با اینکه سرمه ایه می تونست دختر باشه، اما هر کی دیدش گفت پسره، حالا شاید بچم " گی " بشه یا یه پسر خیلی رومانتیک( مثل این آقاهه تو این فیلمه)! الله اعلم!
- برای ثبت در تاریخ! هنوز من و دوستم این عادت سوپ خوری و ترک نکردیم هرچند دوستای دیگمون پیشمون نیستن.
- چقدر فیدبک آدم ها در مورد خودم جالبه. ای کاش بیشتر بهم فیدبک بدن، مخصوصن دوست دارم برام با مثال بگن که چرا یه هم چین برداشتی می کنن اینطوری مطمئن می شم منظورشونوو فهمیدم. حس می کنم بعضی ها می ترسن بهم بگن اما من واقعن خوشحال می شم بدونم حتی اگه نظرشون در موردم مثبت نباشه. تا الان فکر کنم فقط به یکی از دوستام گفتم دوست ندارم چیزی در مورد خودم بهم بگه یا اینکه کلن تحلیل نکنه منو، اونم فقط به خاطر اینکه شدید هر جور خودش دوست داشت برداشت می کرد و واقعیت ها رو عوض می کرد اما کلن جالب می گفت اونم.
- دلم می خواد برم تو یه جزیره، نه حوصلم سر میره! برم تو یه شهر شلوغ ترجیحن اروپا ( اعصاب امریکا ندارم ) یا پکن یا توکیو. هیچ کس منو نشناسه. من یه ماه برای خودم برم بگردم، موزه/سینما/معبد/آثار باستانی...با کسی نباشم/حرف نزنم فقط ببینم، فقط گوش بدم...راه برم تو جمعیت، راه برم راه برم...خب چون آرزوی خیلی بعیدی به نظر می رسه ( حتی اگه فردا صبح چشم باز کنم ببینم وسط توکیو هستم باز احتمالن یکی کنارم هست ) فکر کنم در اولین فرصت برم تهران گردی. زن شین گفت بریم نمایشگاه کاریکاتور شاید اون روز روزه خوبی باشه....
- "کامبیز" از نظر من اسم خوبیه برای لپ تاپه( مرسی زن شین )، هر چند هنوز معتقدم با اینکه سرمه ایه می تونست دختر باشه، اما هر کی دیدش گفت پسره، حالا شاید بچم " گی " بشه یا یه پسر خیلی رومانتیک( مثل این آقاهه تو این فیلمه)! الله اعلم!
- برای ثبت در تاریخ! هنوز من و دوستم این عادت سوپ خوری و ترک نکردیم هرچند دوستای دیگمون پیشمون نیستن.
- چقدر فیدبک آدم ها در مورد خودم جالبه. ای کاش بیشتر بهم فیدبک بدن، مخصوصن دوست دارم برام با مثال بگن که چرا یه هم چین برداشتی می کنن اینطوری مطمئن می شم منظورشونوو فهمیدم. حس می کنم بعضی ها می ترسن بهم بگن اما من واقعن خوشحال می شم بدونم حتی اگه نظرشون در موردم مثبت نباشه. تا الان فکر کنم فقط به یکی از دوستام گفتم دوست ندارم چیزی در مورد خودم بهم بگه یا اینکه کلن تحلیل نکنه منو، اونم فقط به خاطر اینکه شدید هر جور خودش دوست داشت برداشت می کرد و واقعیت ها رو عوض می کرد اما کلن جالب می گفت اونم.
- دلم می خواد برم تو یه جزیره، نه حوصلم سر میره! برم تو یه شهر شلوغ ترجیحن اروپا ( اعصاب امریکا ندارم ) یا پکن یا توکیو. هیچ کس منو نشناسه. من یه ماه برای خودم برم بگردم، موزه/سینما/معبد/آثار باستانی...با کسی نباشم/حرف نزنم فقط ببینم، فقط گوش بدم...راه برم تو جمعیت، راه برم راه برم...خب چون آرزوی خیلی بعیدی به نظر می رسه ( حتی اگه فردا صبح چشم باز کنم ببینم وسط توکیو هستم باز احتمالن یکی کنارم هست ) فکر کنم در اولین فرصت برم تهران گردی. زن شین گفت بریم نمایشگاه کاریکاتور شاید اون روز روزه خوبی باشه....
نظرات
کامبیز! اسم خوبیه!من وسایلام هیچ کدوم اسم ندارن...همه رو هش و هوی و هی! صدا می کنم...ماله از نظر تاریخی..هنوز در دوران برده داری هستند و اسمی از خودشون ندارن..ایشالا در چند سال اینده یه فکری به حال حقوق وسایل زندگیم می کنم! و مراسم با شکوه اسم گذاری رو برگذار می کنم!
الان فقط گربه های تو خیابونمون به این مقام فاخر نائل شدند...و صد البته اسم های بس زیبایی من براشون می زارم...
گربه ی محبوبم...که کلا حناییه و چشماشم حناییه..اسم " دو پشمه " اس! خوبه نه؟! معلومه "گربه ی روزای سخته!!"
فیدبک، من به تازگی یه سری چیز در مورد خودم شنیدم که قاط زدم و عصبانی شدم و چون اون شخس...فقط در عمرش منو 3 4 بار دیده اونم در حد کوتاه و اینا...زیاد مهم نیست نظرش!
ولی فیدبک...خیلی وقته هیچ کس..هیچی در موردم نگفته! واسه همین منم فکر می کنم که دیگه تهشم...و من خیلی خوبم! ولی تو می تونی منو فیدبک و تحلیل و کاویدن کنی..منم در عوضش تو رو می کاوم..ببینم چطوریه!
اون مورد اخریه که گفتی...واییییی...منم اینطوریم...اینقدر دوس دارم یه جا برم هیچ کی منو نشناسه و هر کاری دلم می خاد بکنم و هر جوری دلم میخاد زندگی کنم...
البته توکیو بری..اون شخصی که بقلت داره راه میره..منم! بدان و آگاه باش!
نمایشگاه رفتن..خیلی خوبه....کلا من تهران گردی رو دوس دارم...پایه ندارم..یه نفر همیشه پایه بود که باهم موزه ها رو هی می رفتیم..که رفته خارجه...واسه همین...جایی ندارم برم...ولی خوب این نمایشگاه کاریکاتوره رو بیا بریم..شاید حال کردیم..هر چی نمایشگاه بود رفتیم..از کاسه توالت گرفته تا نان و شیرینی که فکر کنم اخر ساله!
همین دیگه...رستگار شدی؟!
_-_-_
دوستت 4 تا دونه فيلم بهت داده داري خودت رو ميكشي ، اونوقت من ليست 300 تا فيلم رو بهت دادم اصلا به روي خودت هم نمياري ؟؟؟ دو هفته اس .
بي ادب.
اصلا من اسم بچه امو می زارم کامبیز! تا به همه ثابت بشه! ولی خوب اگه بچه ام کتک خور شد...من همه چیو تکذیب می کنم! موهالهاهاههاهاها!!!
به یوگی: اره بیا بازی کنیم...منم راستی یه 4 گیگ اسم فیلم دارم...اسم نیست..در واقع همه برچسب های روی دی وی دی باکس هاشون هست! میخای؟!؟؟!