بیایید کمی واقعیت مرور کنم که شاید برگردم به زندگی:
- لاک پشت ها که یادتونه؟ یک عدد سایز اکس اسمال هم داشتیم که هر دفعه من می دیدیمش و میگفتم از کجا اومده دوستان بی اطلاع من و متهم به پارانو یا می کردن که بابا سه تا لاک پشت بیشتر نیست. تا اینکه سایز اسمالمون به دیار باقی شتافت و بر همگان مسجل شد که یه سایز اکس اسمال هم اونجا داره برای خودش می چرخه. واقعن اینارو من دوست دارم. اساسی به درد مطالعات سنگین می خورن. از اینایی که بشینی کنار حوض و ساعت ها نگاهشون کنی. اونم از نوع عمیق تا ببینی سیکل کاراشون چیه؟ از کجا شروع میشه به کجا ختم میشه؟
- اون نمایشگاه عکسه در مورد افغانستان بود؟ رفتمش. کل نمایشگاه سوت و کور بود، عکس ها که کلن داشت یک استان اونجا رو نشون می داد با کمی مخلوطی از احساسات طنز گونه ی عکاس ( توضیحات کنار هر عکس و دوس داشتم ) حس بدبختی، امید، ترس و...و یک حس " ریموت بودن" از همه ی دنیا. یه جاهایی داشت خلوت در حد کویر لوت خودمون. پرت پرت بودن بعضی جاهاش. از اونجاهایی که برای پروژه ی من جون می ده D: یه جور حس زندگی هم توش بود مخصوصن هرعکسی که توش بچه داشت.
- محک رفتم امروز به عنوان شرکت کننده. به همراه یک عدد مادر و یه دوست و فامیلاش. سلام علیک به راه بود و بازار شلوغ. دست همگی درد نکنه. راستی به " اتاق آسمان" رفتم تو بازار و "ماه" رصد کردم، حیف که دیرم بود و گرنه یه "مشتری" هم کاسب بودیم امشب. قلک تحویل دادیم و قلک تحویل گرفتیم.
- تپش قلب داشتم این هفته، گفته بودم؟ با برادر عزیز دیشب Wrestler دیدیم ( دوسش داشتم) یارو توش سکته کرد. پدر یکی از دوستام امروز جراحی قلب داشته. پدر امروز به مادر می گفت قلبم درد می کنه. آقا مراقب باشید خواهشن. بریم همه چک آپ؟
- لاک پشت ها که یادتونه؟ یک عدد سایز اکس اسمال هم داشتیم که هر دفعه من می دیدیمش و میگفتم از کجا اومده دوستان بی اطلاع من و متهم به پارانو یا می کردن که بابا سه تا لاک پشت بیشتر نیست. تا اینکه سایز اسمالمون به دیار باقی شتافت و بر همگان مسجل شد که یه سایز اکس اسمال هم اونجا داره برای خودش می چرخه. واقعن اینارو من دوست دارم. اساسی به درد مطالعات سنگین می خورن. از اینایی که بشینی کنار حوض و ساعت ها نگاهشون کنی. اونم از نوع عمیق تا ببینی سیکل کاراشون چیه؟ از کجا شروع میشه به کجا ختم میشه؟
- اون نمایشگاه عکسه در مورد افغانستان بود؟ رفتمش. کل نمایشگاه سوت و کور بود، عکس ها که کلن داشت یک استان اونجا رو نشون می داد با کمی مخلوطی از احساسات طنز گونه ی عکاس ( توضیحات کنار هر عکس و دوس داشتم ) حس بدبختی، امید، ترس و...و یک حس " ریموت بودن" از همه ی دنیا. یه جاهایی داشت خلوت در حد کویر لوت خودمون. پرت پرت بودن بعضی جاهاش. از اونجاهایی که برای پروژه ی من جون می ده D: یه جور حس زندگی هم توش بود مخصوصن هرعکسی که توش بچه داشت.
- محک رفتم امروز به عنوان شرکت کننده. به همراه یک عدد مادر و یه دوست و فامیلاش. سلام علیک به راه بود و بازار شلوغ. دست همگی درد نکنه. راستی به " اتاق آسمان" رفتم تو بازار و "ماه" رصد کردم، حیف که دیرم بود و گرنه یه "مشتری" هم کاسب بودیم امشب. قلک تحویل دادیم و قلک تحویل گرفتیم.
- تپش قلب داشتم این هفته، گفته بودم؟ با برادر عزیز دیشب Wrestler دیدیم ( دوسش داشتم) یارو توش سکته کرد. پدر یکی از دوستام امروز جراحی قلب داشته. پدر امروز به مادر می گفت قلبم درد می کنه. آقا مراقب باشید خواهشن. بریم همه چک آپ؟
نظرات
قلک منم گرفتی؟چه رنگیه؟! همه سورهایی که قرار بوده بهم بدی، بریزیش توش بده بهم!
یه کویر نوردی میخاستیم با مدرسه بریم، حیف پاشیده شدیم!
تپش قلب من که زیاد دارم،2تا نی نی دارم، ماله من میشه 3 تا روهم...شین هم هست...تو چی؟لارس خیانت میکنه بهت، چند تا تپش قلب داره؟ فکر کنم با این وضع که همش توره و مسافرت یه عدد مشکوکی تپش قلب داشته باشید! سر جمع!
مرسی اپ کردی..بیشتراپ کن!
تحمل شنیدن واقعیتو نداری میزنی اسممو ناکار میکنی؟!
ASL bede!
قلک هم دستت درد نکنه، هر کدوم که توش پول سورمو ریختی، همونو بده! من به ههمون راضیم!
بی شوخی، قرمزشو بزار برای من، بقیه رو بده به هر کی میخای...ندیده قرمزش برای من!
خیانت اره خیلی سخته، شین خیانت بکنه، تیکه بزرگی اصلا ازش باقی نمیمونه که با گوشش مقایسه بشه!
بعدشم، بمیرم برات لارس اینهمه پول در میاره و از سر اجبار به تو خیانت میکنه، اون وقت تو بازم میگی حداقل یه پولی در بیاره...واقعا پس ولخرجی! بیچاره لارس!
الان با هم کنار اومدید؟یعنی الان اشتی؟
نبودی..نگرانت شدم...خوبی؟؟با لارس دعوات شده؟ یا از من شکست عشقی خوردی؟