1- مرسی از تبریکات، تا الان رسمن 4 دفعه کیک بریدم و شمع فوت کردم به همراه آدم های نزدیک و خیلی دور، همش هم بهم خوش نگذشت اما جالب بود، خانواده کلی ترکوندن که جا داره از همین تریبون از مامان قشنگم، برادر عزیزم و بابای مهربونم تشکر کنم، با کادوشون خیلی حال کردم
2- 25 سالگی برام خیلی مهم بود یه تجربه های عجیب غریبی توش داشتم الان که نگاه می کنم می بینم که بهترینم نبودم اما پشیمون هم نیستم که تجربه کردم اما الان نمی دونم 26 سالگی باید چطوری باشه!!! یهنی باید خانوم شم دیگه؟ متین؟ با وقار؟ با برنامه؟ نمیشه یلخی بود کمی آیا؟؟؟ D:
3- دلشوره میاد و می ره، تو یه دوره ی آزمایشی هستم برای بعضی از تغییرات شخصیتی، به قول انسی طلسم هایی که می خوام شکسته بشه، به همین خاطر وقتی خوب اتفاق نمی افته ناراحت می شم، شماتت می کنم و دلشوره می گیرم، درست میشه مگه نه؟؟؟
4- در همین راستا سر کار همه چیز به موقع انجام میشه مگه نه؟؟؟ خبر بد اینه که یه کسی داره میره که من خیلی دوسش دارم و دارم اذیت می شم به خاطر رفتنش یه کم از دلشوره ها به خاطر رفتن اون و قاراشمیش بودن اوضاع هم هست، راستی مشکل مالی امیر بووودد یادتونه؟؟؟ یه گند با رقم کوچیکترشو من زدم. وقتی فهمیدم قشنگ یه سکته رو رد کردم. هنوز اثراتش معلوم نیست چیه، خود خدا ان شاء الله یه معجزه بفرسته
5- همین تجربه ی 25 سالگی که گفتم منظورم فقط 25 سالگی نبود منظورم امتحان کردن چیز هایی بود که کسی با شناختی که از من داره ازم توقع نداره، اما معناش این نیست که کار تابویی باشه، امشب در دو ساعت بحث سنگین تبادل این تجربه ها رو با خالم داشتم، الان حالم بده! بعضی از نتایجش و دوست ندارم اما اتفاق افتاده دیگه، بعضی جاها هم خوب بقیه اشتباه کردن دیگه...الان که خالم اینجا نیست اما قبول یه جاهایی من اشتباه کردم اما همه ی حرف های خالم هم درست نبود، بیشتر برای این حالم بده که این اولین بار بود که من و خالم حرف های همدیگرو تایید نمی کردیم، ما از این جلسات با هم زیاد داریم ولی تا حالا این قدر اختلاف نداشتیم، برای اینکه از فضولی نمیرید بدونید که بحث در رابطه با روابط مرد و زن بود و بحث اصلی تر اینکه من دوستی عادی و بی هدف و بدون اشکال می دو نم اما خالم میگه هیچ آدم عاقلی وقتشو الکی هدر نمیده و یه قهوه ی ساده، یه شام بی منظور وجود خارجی نداره...دوستی عادی بین دو تا آدم مجرد نداریم و قس علی هذا....دیگه روم نشد به خالم بگم چرا فکر کردی من عاقلم و بدتر از اون چرا فکر کردی من بدون هدف کاری و نمیکنم و وقت کشی نمی کنم؟؟؟؟؟ الان اعصاب ندارم و اعصاب ندارم همین.

نظرات

‏زن شین گفت…
سلام هانی،
هوممم...توی کامنتت که گفتی من شین رو درست نوشتم..خوب گفتم که من کامنتت رو ادیت کردم! و درستش کردم!موهاهاهاهاهها!!!

در مورد پست خودت:
یه سری تابوها هست...به قول خودت..ما هیچ وقت نمی تونیم علیه شون شورش کنیم و بشکونیمشون...و فقط تنها کاری که می تونیم بکنیم اینه که، اسم تابو رو از روش برداریم...و بگیم که " ما خودمون اینطوری می خایم!" اینطوری الکی خودمونو گول می زنیم که نه، اوضاع بر وفق مراده!
در مورد سن بالا رفتن، درسته، همه ازت توقع دارن دیگه 25 رو که رد کردی..یه دختر خانوم و باتجربه و متین و اینا باشی...ولی اینجا خودت حق انتخاب داری...
یا کاملا میری تو ژست بزرگونه(اگه خودت واقعا بزرگونه باشی که خوب مشکلی نیست...ما داریم فکر میکنیم که بزرگونه نیستیم) میری تو ژست بزرگونه و خیلی قشنگ نقش رو بازی می کنی...ولی خودت از خودت راضی نیستی...واسه همین هم خیلی زود خودت اصلیش رو فراموش میکنی و به نظرم افسرده می شی!
یا اینکه، دو حالت کاملا متفاوت داشته باشی! نه اینکه دو شخصیتی بشی ها! خودت اگاهانه دو حالت رو در کنارهم با ظرافت ترکیب کنی...که اگر الان بحث جدیه و خانومانه باید باشی...اون جنبه شخصیتت رو رو کنی، واگر حتی به فاصبه 1 مین! باید نقش دختر شاد و سرزنده درونت رو بازی کنی، به راحتی بتونی خودتو ازادنه ابراز کنی!
من که روش دوم رو انتخاب کردم!(منو که می شناسی!)

در مورد قسمت اخر، یعنی روابط دختر و پسر:
من بازم فکر میکنم که یه نکته ای هست که، اون شبم تو کافی شاپ که نتایج مهم گرفتیم! در موردش حرف زدیم...
اگر توی دوستی دختر و پسر، تعهد به وجود بیاد و این دوستی قراره به جایی نرسه، مخربه و باید قطع بشه!
ولی اگر مثه دوستای یونی ما؛ تعهدی نیست و فقط صرفا دو تا ادمید!( صرف نظر از جنیست!!) این دوستی به نظرم ضرری نداره!
موها! چقدر حرف زدم!
Ng.A. گفت…
به نظر من اشتباهه که آدم بخواد روابطش رو برای دیگران توضیح بده و توجیه کنه. از آدم به آدم فرق می کنه. من خودم روابط کاملا بدون منظور رو تجربه کردم و به همین دلیل وقتی می گی رابطه بدود دلیل باور می کنم. یکی تجربه نکرده و نمیتونه بپذیره. من رابطه ای هم داشتم که به اسم بدون منظورم شروع شد ولی بعد دیدیم بدون منظور نبود! می دونی چی می گم؟ خودت باید ببینی رابطه چیه و اسمش چیه. آدم از حرف زدن و بودن با یکی لذت می بره، همین دلیل کافی نیست برای دوستی؟ چرا جنسیت مهم می شه؟ دوستی یعنی چی؟ دوستی عادی یعنی چی؟ ما از دوستی لذت می بریم دیگه! حالا طرف زن باشه یا مرد! خلاصه در این مورد خودت رو اذیت نکن...
امیدوارم بقیه چیزها هم درست بشه :)
چهار تا تولد داشتن هم باحاله ها! >:) و در ضمن خانم شدن در بیست و شش سالگی خیلی زوده! از من به زودی سی و یک ساله داشته باش! من تصمیم دارم در چهل سالگی شروع کنم به خانم شدن :) :)
‏زن شین گفت…
به به! مرسی تحویل! اینجا ادم با دیفال نظر در می کنه؟ سیب زمینی! ای اینترنت..ای حیوان! بیا بحث کنیم دیگه! وگرنه پستتو می برم تو بلاگ خودم بحث می کنم!
‏ناشناس گفت…
LOOOL khob naresidam chera mizani??? man kheili shahkar konam biam ton ton post bezaram...ru har do kar nemitunam tamarkoz konam lol vali be khatere to hamin bahso be zudi dar poste ba'd javab midam.fiddler
MisS nc گفت…
پس چرا برای ما شمع فوت نکردی ؟
_-_-_
چون خاله شما میشن مامان بنده ، پس هر چی گفتن کاملا درست بوده و دیگه بحثی نیست و تو باید روابطت رو قطع کنی.
تمام

پست‌های معروف از این وبلاگ

غم قورت داده شده

Adrenaline Addiction