ای جلسه بد نبود.یعنی به نظر خودم و دوستم خوب بود اما نظر بقیه رو نمی دونم.یعنی اینایی که داریم با هم کار می کنیم و گاهی اوقات نمی فهمم.نمی دونم خوششون اومده یا نه؟؟به هر حال تموم شد
آقا از بعد از جلسه در حال دوییدن بودم بد!عروسی یکی از دوست جونام بود.امسال سه تا از دوستام ازدواج کردند.رابطم با هر کدومشون متفاوته اما با همشون یه لحظات خاصی رو تجربه کردم که برای من مهم بوده.برای اونا هم اون زمان مهم بوده اما الان و نمی دونم.با این حال برام مهم هستن و امیدوارم مهم بمونن.یه کم حس می کنم شاید این مر حله از زندگیشون باعث بشه از هم دور شیم.اما باز باعث نمیشه براشون خوشحال نباشم.واقعن براشون خوشحالم
بهم میگه:همدیگر و ببینیم؟ بهش می گم:باشه.کجا بریم؟ بهم میگه:بیا خونه ی من بهش می گم: من خونه راحت نیستم بریم بیرون یه چیزی بخوریم تموم شه بره دیگه بهم می گه:می ترسی بیایی خونه؟مشکلت با خونه اومدن چیه؟ بهش می گم:نمی ترسم اما من چون هر کسی رو خونم راه نمی دم فکر می کنم بقیه هم همین طور هستن. چند تا چیز اون می گه و چند تا چیز من....بهش می گم: اگه میایی بیرون بگو که بریم. بهم میگه: نه من بیرون رفتن و دوست ندارم....بعد خیلی راحت بهم گفتیم خداحافظ...........بدون شرح!
لامصب عجب "مهر" ی شده این روزا.دوست دارم غروب تو کوه باشم که نشده تا حالا.چرا ماه رمضون تموم شد؟این لینک این بغل رو دیدید؟مال "فیلارمونیک برلین"؟ دوست دارم یه روز یا توش کار کنم یا برم اجراهاشو ببینم.یعنی واقعن شده یکی از آرزوهای بزرگ زندگیم.لامصب سیستمش خفن منظمه و من عاشق یه هچین چیزی هستم.خوش به حال اونایی که آلمان هستن!

نظرات

watermelooon گفت…
خوب خدا رو شکر پس خونه نرفتی ؟؟؟
عجب آدمای بی احساسی هستین ، به همین راحتی خداحافظ ؟؟؟ بیایین پیش من باهام حرف بزنین ، من مشکلتون رو حل کنم ، اصلا نه خونه اون ، نه بیرون ، بیایین خونه ما :دی

پست‌های معروف از این وبلاگ

غم قورت داده شده

Adrenaline Addiction