مکالمه ی من و یه دوست صمیمی بعد از یه مدت طولانی :
من:سلام چطوری تو؟
دوستم: من خوبم تو چطوری اوضاع خوبه؟
من:آره خدا رو شکر بد نیست.بابا میست کردم یه عالمه.کجاهایی؟یه برنامه بذاریم
دوستم:قربونت برم منم همینطور.پایم.یه برنامه جور کنیم همدیگرو ببینیم.
من:حتمن تو برنامت چه جوریه؟بیزی هستی این روزا؟
دوستم:نه خلوت خلوتم
من:اه چه خوب بذار ببینم....امشب کلاس داری؟
دوستم:نه
من:چه خوب پس امشب جور کنیم همدیگرو ببینیم؟البته من هین هفته سرم شلوغه اما اگه تو بتونی امشب یه کوچولو ببینمت
دوستم:اممممم منم پایم اما فک کنم امشب برنامه داشته باشیم
من: اه.اوکی مهم نیست منم حواسم نبود نمی رسم بهت امشب
دوستم:حتمن سعی می کنم تو این هفته یه برنامه جور کنیم اگه تو سرت شلوغ نبود و گر نه حتمن هفته ی دیگه یه برنامه می ذاریم
من:باشه حتمن.خیلی میست کردم.حتمن جورش می کنیم.این هفته سرم شلوغه اما اگه باز تونستی چیزی و ست کنی حتمن خبر کن
دوستم:حتمن
من:پس من برم دیگه قربونت.ایشالا زود ببینمت
دوستم:آره حتمن جور می کنیم.مراقب خودت باش
من:تو هم مین طور خدافظ
دوستم:خدافظ

نظرات

‏ناشناس گفت…
kodoom doostet?

پست‌های معروف از این وبلاگ

غم قورت داده شده