humor in uniform

معلومه من دوباره جدی می رم سر کار و سرم شلوغه؟می دونم دیره اما بروم نیارید: آقا این مجموعه ی "مرد هزار چهره" شدید من و یاد اون قسمت humor in uniform مجله ی reader's digest می انداخت.اصولن کارهای مهران مدیری و دوست دارم چون تو کاراش پیشرفت هست البته کارهاش اصلن اصل نیست اما بلده از امکانات اطرافش خوب استفاده کنه.حتی موسیقی فیلم هم گاهی اصل نیست با این حال بلده خوب همه چیز و کنار هم بچینه.اون قسمتی که اپرای کارمن و گذاشته بود که خیلی به من چسبید.طنزش تلخ گاهی هم بی رحمه.خوب به مسائل روز می پردازه.نمی دونم همه ظرفیت داریم که این طوری مثل قشر کارمند/نظامی/پزشک/مدیر/هنرمند با هامون شوخی بشه یا نه؟همه ی فیلم یه طرف اساسی با دو تا نکتش خیلی حال کردم: یکی تضادی که تو خانواده ی نظامی نشون داد.یه دختر خجالتی معصوم داشتن که ورزش رزمی کار می کرد خفن و دیگه جمله های آخر مدیری که حرف دل آدم هایی با اعتماد به نفس کم و بدون جاه طلبی مثل من بود که دوست ندارند بازیچه ی بقیه بشن ولی چون زورشون نمی رسه باهاشون وارد بازی می شن.یه واقعییت تلخ زندگی اجتماعی که ازش گریزی نیست اما تو جامعه ای که همه دوست دارن گرگ باشن که خورده نشن بیشتر خودش و نشون می ده.دیگه اینجا اگه بخواهی هم نمی تونی باید نقشتو انتخاب کنی.یا puppet بشی یا کسی رو puppet بکنی.می تونی ساز خودت رو هم بزنی اما خیلی سخته.من کی می خوام قوی بشم که ساز خودم و رو پشت بوم خودم بزنم نه مال بقیه نمی دونم!!؟؟؟
آقا کار شروع شد و من نتونستم از سرعتش جلوگیری کنم.یه جلسه ی آموزشی سر کار گذاشتم که خودم خوشم اومد ولی نظر بقیه رو نمی دونم.یه جیزی شبیه عید دیدنی با یه دوست و استاد قدیمی داشتم که دوباره من و به فکر برده که زودتر ببینم چه غلطی دارم تو زندگیم می کنم و دوباره خودم و محک بزنم و اصلاح کنم.اصولن این که آدم هی حواسش به خودش باشه اشتباهاتشو بپذیره و رو خودش کار کنه رو دوست دارم.اما این که هدفت اصلاح باشه اما خودتو نبینی یه مدت بعد بخواهی دوباره شروع کنی رو دوست ندارم.من الان در این وضعیتم و هنوز نتونستم خودم و ببخشم که خودم و رها کردم و در عرض چند ماه پس رفت شدید داشتم.نباید اشتباه می کردم.اونم اشتباه تکراری.با یه غفلت کوچیک گند زدم به یه عالمه پیشرفتی که خیلی درونی بود.گند زدم به تجربه های کوچیک.حرف زدن با اون دوست قدیمی این پس لرزه هارو هم داره دیگه.یه جورایی خودتو برهنه می ذاره جلوی خودت.دیگه به ظرفیت خودت بستگی داره دیگه...
میشه من زودتر از این حالت مزخرف در بیام و مثل آدم خرید کنم؟دیشب نتیجه ی یه عالمه window shopping و سر زدن به مرکز خرید های مختلف فقط به خرید یه cup corn منجر شد
وای چقدر خوبه که روزا طولانی تر شده خدا رو شکر که رییس جمهور از خر شیطون اومد پایین و ساعت ها رو تغییر داد.من عشق خورشیدم فکر کنم اگه مسلمون نبودم حتمن خوررشید پرست می شدم D:

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

غم قورت داده شده

Adrenaline Addiction