آفساید
بعد از ظهر.دو تایی با هم یا قرار گذاشتن دم عوارضی کرج با دوستای بابا/یه جای بزرگ وسیع که هدف همه همون سمته.یه عالمه آدم که قداشون از من بلند تره.منو نمی بینند اما من همرو نگاه می کنم.صف.عجله برای زودتر سیدن.بابا منو جلوی خودش میندازه یه سرباز که اونجاست و من همین طور که به جلو رونده می شم نگاهش می کنم.راهرو/ همهمه/صداهای مبهم اما قوی.وقتی اون تو می رسی ذوب می شی تو جمعیت هر چقدر هم سازه خودتو بزنی باز اون نیروی مرموز تو رو ذوبت می کنه همیشه اون صدای همهمه ی قشنگ بک گراند هست و خیلی هم دلنشینه.یه عالمه هیجان.حتمن سکوتش خیلی مرگ بار می شه
بابا بزور جا پیدا می کنه.رو سکوهایی می شینم که یه کم ازشون بلندترم.گاهی اوقات هم جا نبود وایمیستادم.دیدین بازیکن ها از اون بالا همیشه هم راحت نبود مخصوصن وقتی بازی حساس می شد و همه بلند می شدن.من همیشه بعدش می پرسیدم گل شد؟ اکثرن می شنیدم نه آفساید بود!نمی دونستم چیه خیلی ها نمی دونستند مثه اینکه یه تغییراتی تو قانونش داده بودند.جدید بود برای خیلی ها!گاهی اوقات اون قدر دور بودیم که تشخیص گل برام سخت می شد.بین دو نیمه/خاطره ی مبهم از پسر های جوونی که رو پایی می زدند وسط زمین و می خواستند مردم و سر گرم کنند.الان بین دو نیمه چی کار می کنند؟
وهیجان/خستگی/آفتاب/تاریکی/فحش/کنار هم بودن/موج مکزیکی/ اون همهمه ی دوست داشتنی/شرکت کردن در داد زدن ها و واااای گفتن برای گل نزده/آخر بازی/خالی شدن تدریجی استادیوم/اتوبوس ها/بر گشت/دیدن آدم هایی که بعد از بازی می پریدیند تو زمین/اومدن پایین از یه سراشیبی/شلوغی/همهمه.....همه خاطرات مبهمی هستند از نمی دونم چند باری که تو بچگی استادیوم آزادی رفتم.یعنی می شه دوباره برم تو اون شلوغی تو اون همهمه؟
*******************
پ.ن. نمی دونم این پست به خاطر بازی پرسپولیس-اسقلال بود یا این مقاله؟
بابا بزور جا پیدا می کنه.رو سکوهایی می شینم که یه کم ازشون بلندترم.گاهی اوقات هم جا نبود وایمیستادم.دیدین بازیکن ها از اون بالا همیشه هم راحت نبود مخصوصن وقتی بازی حساس می شد و همه بلند می شدن.من همیشه بعدش می پرسیدم گل شد؟ اکثرن می شنیدم نه آفساید بود!نمی دونستم چیه خیلی ها نمی دونستند مثه اینکه یه تغییراتی تو قانونش داده بودند.جدید بود برای خیلی ها!گاهی اوقات اون قدر دور بودیم که تشخیص گل برام سخت می شد.بین دو نیمه/خاطره ی مبهم از پسر های جوونی که رو پایی می زدند وسط زمین و می خواستند مردم و سر گرم کنند.الان بین دو نیمه چی کار می کنند؟
وهیجان/خستگی/آفتاب/تاریکی/فحش/کنار هم بودن/موج مکزیکی/ اون همهمه ی دوست داشتنی/شرکت کردن در داد زدن ها و واااای گفتن برای گل نزده/آخر بازی/خالی شدن تدریجی استادیوم/اتوبوس ها/بر گشت/دیدن آدم هایی که بعد از بازی می پریدیند تو زمین/اومدن پایین از یه سراشیبی/شلوغی/همهمه.....همه خاطرات مبهمی هستند از نمی دونم چند باری که تو بچگی استادیوم آزادی رفتم.یعنی می شه دوباره برم تو اون شلوغی تو اون همهمه؟
*******************
پ.ن. نمی دونم این پست به خاطر بازی پرسپولیس-اسقلال بود یا این مقاله؟
نظرات