برای خودم

الان هیچی نمی دونم ذهنم خالیه.نه شایدم خیلی پره.پر از چیزهایی که باید بهشون فکر کرد.اما همه ی اونا این قدر منو می ترسونند که نمی ذارن بهشون فکر کنم و بذارمشون کنار.من مغلوب فکرهای نکردمم
الان هیچی نمی دونم فقط می دونم که میشه اشتباه کرد و بزرگ شد ولی به چه قیمتی نمی دونم!هیچ وقت بازی با شطرنج کامپیوتری برام ایده آل نبوده.چون حرکت های منو تا آخر می خونه قبل از اینکه خودم بدونم نتیجش چیه.ولی الان دلم می خواد یکی ته خط و برام می خوند حتی اگه قراره مات حرکت خودم بشم

نظرات

watermelooon گفت…
oh oh !
che ,matlab e amighi ! kheily az lahaz e adabiyati sangin bood.

پست‌های معروف از این وبلاگ

غم قورت داده شده

Adrenaline Addiction