رفتم دکتر گفتش چشمام یازده دهم شده.خدا رو شکر به خیر گذشت این عمله.الان که فکرشو می کنم می بینم ریسکی بوده برای خودشا.آقا می خوام زمین برای والیبال اجاره کنم نگی نگفتما.والیبالیاش اس ام اس بدن!در ضمن هی می خوام یه چیزی و بگم یادم میره.باید برم رو مخه دخی خاله کار کنم این جا رو یه صفایی بده دو نقطه دی
- خب خدا بگم این انگلیسار و چی کار کنه که این روزا آدم از صدای عطسه ی خودشم می ترسه، یعنی دیگه حتی نمی تونی بدون ترس و بدون فکر عطسه کنی و فکر کنم همون موقع که بعد از 40 دقیقه تلفن حرف زدن تو کوچه ی خونه ی مادربزرگ ترسیدم، این سرماخوردگیه شروع شد، یه چند روز مبارزه اما بعدش شروع شد. رسماً شنبه ی گذشته فکر میکردم که یکشنبه صبح و نمیبینم، حدود 5روز تو خونه افتادم اما زنده موندم، به قول دوستم خوکی بود؟؟ فک نکنم!(آخه دکتر نرفتم!). مچ نبود با علائمش اما منو خوب انداخت، خب از عوارض و معایب این خونه نشینی براتون بگم که فهمیدم من یکی تحمل زندان انفرادی و ندارم، یعنی به خاطر هیچ چیزی، هیچ دلیلی، هیچ اعتقادی حاضر به تجربش نیستم. دو اینکه وقتی مریضم غیر قابل تحملم (البته میدونستم، صحه گذاری شد)، کسی نباید باهام حرف بزنه. ایمیل، تکست، کتاب ok اما مکالمه اصلاً، یعنی مشکل اینجاست که نمیدونم وقتی کسی باهام حرف میزنه اون صداش چی داره که اذیتم میکنه، موسیقی خوبه ها اما حرف!!! فکرشم نکن، جوک میخوای تعریف کنی پایما، اما لحن صدا که نرمال میشه یا سوالی میشه نمیکشم، وقتی درد دارم هم همینطورم، برای تحمل درد ...
نظرات
کی میرسی بری والیبال ؟؟
بابا مدیر تو دیگه الان باید یه خونه بخری که توش زمین والیبال و گلف و پیسا اسکی داشته باشه ، اجاره چیه دیگه !
---
مخ دختر خالت احتمالا الان تعطیله، وبلاگ خودشو ببین چه زشته.