نه دیگه اینجوری نمیشه.باید یه راه دیگه پیدا کرد.عجب دوره زمونه ای شده ها.دیگه نمیشه چیزی رو حوس کرد.نمیشه حوس کرد یهو با دوستات بزنین به دشت و بیابون.نمیشه حوس کرد یهو با دوستات خراب شین خونه ی یکی.نمیشه حوس کرد حتی در عرض چند دقیقه همه رو گیر آورد و تو یه کافی شاپی دید.نمی دونم چرا ولی دیگه نمیشه.حالا اینا یعنی اینکه ما بزرگ شدیم؟قرن بیست و یکمی شدیم؟ رنگ دوستی ها کم شده؟ یا تو این دنیای شلوغ پلوغ این قدر وقت کمه که فقط خیلی خیلی نزدیکا حق استفاده از وقت ما رو دارن؟گفتم پاتوق جدید کجاست؟لوت و پوت ونک و کتابفروشی جاویدان یوسف آباد.خدا به داد حقوق این ماه برسه.من خودم خودم و متنبه می کنم برم به چند تا دوست قدیمی بزنگم دو نقطه دی
- خب خدا بگم این انگلیسار و چی کار کنه که این روزا آدم از صدای عطسه ی خودشم می ترسه، یعنی دیگه حتی نمی تونی بدون ترس و بدون فکر عطسه کنی و فکر کنم همون موقع که بعد از 40 دقیقه تلفن حرف زدن تو کوچه ی خونه ی مادربزرگ ترسیدم، این سرماخوردگیه شروع شد، یه چند روز مبارزه اما بعدش شروع شد. رسماً شنبه ی گذشته فکر میکردم که یکشنبه صبح و نمیبینم، حدود 5روز تو خونه افتادم اما زنده موندم، به قول دوستم خوکی بود؟؟ فک نکنم!(آخه دکتر نرفتم!). مچ نبود با علائمش اما منو خوب انداخت، خب از عوارض و معایب این خونه نشینی براتون بگم که فهمیدم من یکی تحمل زندان انفرادی و ندارم، یعنی به خاطر هیچ چیزی، هیچ دلیلی، هیچ اعتقادی حاضر به تجربش نیستم. دو اینکه وقتی مریضم غیر قابل تحملم (البته میدونستم، صحه گذاری شد)، کسی نباید باهام حرف بزنه. ایمیل، تکست، کتاب ok اما مکالمه اصلاً، یعنی مشکل اینجاست که نمیدونم وقتی کسی باهام حرف میزنه اون صداش چی داره که اذیتم میکنه، موسیقی خوبه ها اما حرف!!! فکرشم نکن، جوک میخوای تعریف کنی پایما، اما لحن صدا که نرمال میشه یا سوالی میشه نمیکشم، وقتی درد دارم هم همینطورم، برای تحمل درد ...
نظرات
بحث پــــــولههههههه !!!!!
بوی پول خورده بهت مدیر جان ، نمیتونی کار رو ول کنی !!!!
لوت و پوت هم چون نزدیک خونه ماست ، ماله ماست !!!!
میرم به آقاهه میگم رات نده !!!
دوستی ها کمرنگ شده+ وقت هم نیست= قرن الان!
البته وقت نیست..یعنی اینکه وقت برای بعضی افراد نیست...یعنی ادم کارهایی داره که همیشه به دوستاش ارجحیت داده میشه