خوب

خوب من نمردم ولی مشکل حل نشد.اصلن ناراحتم که چرا اتفاق افتاد.خوب سر کار اذیتم کردند.و بیشتر این اذیتم می کنه که اونا فکر می کنن من اذیتشون کردم.خلاصه الان وضعیت قرمز نیست ولی تقریبن زرده یا شایدم شیری ولی سفید نیست.منم فعلن دست نگه داشتم و بیشتر دوست دارم برای عملم متمرکز باشم
سخت ترین کار اینه که همش خونه بمونم بعد از عمل. اونم در شرایطی که کامپیوتر تلویزیون و کتاب تعطیله.من نمی فهمم اینا چه انتظاراتیه که از آدم دارن.تازه می گن پنج روز تو خونه بمونم.من اگه پنج روز تو سر رسیدم چیزی ننویسم میمیرم.فکر کردم حرفهاموضبط کنم.ولی می دونم که اگه از عمل جونه سالم بدر ببرم.این بی کاریش منو می کشه.پیلیز پیشنهاد بدید این پنج روز که مرخصی دارم چی کنم که به چشمام فشار نیاد.مرسی

نظرات

Ng.A. گفت…
هی من به نوشته قبلت فکر میکردم و اینکه یه چیزی بگم که خوب بشی... مثلا اینکه روزهای خوب در راهه و اگه الان بمیری اون روزهای خوب کی قراره تو این دنیا با صدای تو بخنده و شاد باشه و مثل تو به دنیا نگاه کنه و خوشحال بشه؟ ولی نمی دونستم چطور بگم.... خوشحالم که الان بهتری :)
برای این پنج روز هم برو کتاب صوتی بخر! کتاب هایی که روی سی دی خونده و ضبط شده فکر کنم راه حل خوبی باشه برات :)
و به این فکر کن که این نیز بگذرد..... :*
‏ناشناس گفت…
beshin FEKR kon ke chetori mishe scrooch nabashi! ye rahi peyda kon baraye kharj kardane poolat! :) taze 5rooz ke migzare hichi vaghtam kam miari :P

پست‌های معروف از این وبلاگ

غم قورت داده شده

Adrenaline Addiction